من ۲ ساله عقدم و با همسرم از هم دوریم
الان به خاطر کارای دانشگاهم ۸ روزه شهر شوهرم اینا هستم و باهم تنهاییم.
از پریروز میخوامبرگردم خونه و هی زنگ میزنن میگن بیا، چون مامانم مریضه و مراقبت ازش با منه منم میگم امروز میام فردا میام بعد جور نمیشه چون شوهرم کار داره و تا میاد خسته میشه نمیتونه ببردم
حالا قرار بود الان برگردم خونمون که شوهرم دوباره اصرار میکنه میگه بمون صبح بریم دیگه روم نمیشه به بابام اینا چی بگم از بس گفتم امروز میام و نرفتم چوپان دروغگو شدم😢