نکن خواهررررر من
من انقدر استرسی بودم که نگو خدا میدونه سر ختنه اش انقدر گریه کردم انگار چی شده, پسرم دوماهش تموم شد مجبور شدم برم دکتر اعصاب!!!
هی هم سر هر مریضیش کنترلمو از دست میدادم بچه بدتر میشد تا یه بار که دیگه به خودم اومدم خودمو کنترل کردم وسواسمو گذاشتم کنار انگار مریضی بچم هم راحتتر گذشت
البته اونم جریان داره که چطور بالاخره با خودم کنار اومدم
به هر حال همه حق دارن مادرن ولی فقط با اعصاب خودمون بازی میکنیم
یه مادر مسلط خیلی بهتر میتونه به بچش کمک کنه