میدونم کارم اشتباهه ولی هیچ جوره آروم نشدم بعد از یک ماه تا اینکه یه جورایی کار شوهرمو دارم تلافی میکنم
از عقد دلمو شکوند یه بار پیامشو به یه دختره دیدم موقع عمل که خانومی حلالم کن در صورتی که به من یه حلالیت هم نگفت
بعد نصیحت های برادرانش به یکی از دخترای فامیلمون البته دختر اومده بود عقد ما رو تبریک گفته بعد ادامه دادن
بعد فرستادن عکس نامتعارف نه س ک ی ولی جالبم نبود واسه دختر خاله ده سال بزرگتر از خودش و زن داداشش
بعد دوست خودم که بهش بخاطر یه قضیه ای پیام میداد شوهرمم باهاش خیلی رسمی حرف نزد سر اونم دعوا شدیم
کلا دوران عقد تا طلاق رفتم و برگشتم
هنوز که هنوزه دست نمیکشه بهش میگم دوست ندارم مثلا زیاد تو به زن داداشت پیام بدی ولی باز کار خودشو میکنه درسته با هم فامیلن و هم سن همن با هم بزرگ شدن ولی خب وقتی میبینه من حساسم باید یه تغییری کنه مثلا جواب تلفن نده پشت سر هم بهش زنگ میزنه
یا مثلا پارسال واسه خواهرم نوشته بود صبح بخیر عزیزممممم واسه من نفرستاده بود کلا انگار یه خنجر دستشه هراز گاهی میزنه به قلبم
تا این آخری پیامشو دیدم به یه دختره یه مشت دروغ تحویل داده بود بعدم بلاک کرده بود و پشیمون شده بود
در حقم خوبیم اینقد زیاده کرده و خاطره خوب با هم زیاد داریم که نیمتونم بگم دل بکنم برم
فقط منم دارم میشم یکی مث خودش اعتماد به نفسم ازم گرفته شده.. همش میگم مگه من چمه.. تحصیلاتم بیشتر از خودشه.. قیافمم خوبه.. اخلاقمم خوبه.. خوب نیس بگم حتی بابام خونهم بهم داده
هر هر از چند گاهی اینجوری میکنه میخوام درس عبرت بگیره که منم میتونم بد باشم میخوام درک کنه چقد تلخه ببینی یکی دیگه به عشقت پیام میده.. جواب نمیدم به کسی ولی همینکه شماره مزاحم بهم پیام بده داره دلم خنک میشه 😓 بذار ببینه درک کنه..