من هم میتوانستم
مثل تمام زنان
آینهبازی کنم
میتوانستم قهوهام را در گرمای تختخوابم
جرعهجرعه بنوشم
و وراجیهایم را از پشت تلفن پی بگیرم
بی آنکه از روزها و ساعتها
خبری داشته باشم
می توانستم آرایش کنم
سرمه بکشم
دلربایی کنم
و زیر آفتاب برنزه شوم
و روی امواج، مثل پری دریایی برقصم
میتوانستم خود را به شکل فیروزه و یاقوت درآورم
و مثل ملکهها بخرامم
میتوانستم
کاری نکنم
چیزی نخوانم و ننویسم
و تنها با نورها و لباسها و سفرها سرگرم باشم
میتوانستم
شورش نکنم
خشمگین نشوم
با فاجعه ها مخالفت نکنم
و در برابر رنجها فریاد نزنم
میتوانستم اشک را ببلعم
سرکوب شدن را ببلعم
و مثل همهی زندانیها با زندان کنار بیایم
من میتوانستم
سوالات تاریخ را نشنیده بگیرم
و از عذاب وجدان فرار کنم
من میتوانستم
آهِ همهی غمگینان را
فریادِ همهی سرکوبشدگان را
و انقلاب هزاران مرده را ندیده بگیرم
اما من
به همهی این "قوانین زنانه"
خیانت کرد و ....
راهِ "کلمات" را برگزیدم
نویسندش نمیدونم کیه .اما طوری زندگی نکنین که بعدا زندگیتون بشه🛇 ای کاش🛇
دعای من برای شما
💚آرزو دارم
فردا که
از خواب بیدار میشوید؛
زندگی یک رنگ دیگر باشد
همرنگ آرزوهایتان💚