خانواده شوهرم از اونان ک لبخند بزنی روشون دیگه باز شده.تا حدی ک انتظار دارن من یسر درست کنم و اونا بخورن,خودم باعث شدم صمیمی بشن اما راهی هس ک کم کم این صمیمیتو کمتر کنم?خیلی رک توقع همه چی نکنن ازم?
اگه قرار باشه یچیز درست کنم ک خودم وسیلشو ندارم قشنگ میگه از خونه بابات همه چی بیار.خواهرش رو میگم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من طبقه بالای مادرشوهرمم هرروز نرو پایین، مهمون داشتن تا وقتی که صدات نکرده نرو گاهی وقتا کیکی چیز ...
فندوق بهم گفت اومدی آرد هم باخودت بیار فکرش کن دیگه.گفتم من از اینجا ارد بخرم بیارم خب اونجا بخر گفت ن همه چیو بیار با خودت و اونجا برامون درست کن.بدم میاد از ادم مفت خور ک عمدا میکنه
اگ گفت از خونه بابات بیار با خنده بگو مگه مغازس؟یا بگو اخی یادم رفت حالا بخر باهم درست کنیم... بعدم هر وقت دعوتت کردن برو بدون دعوت نرو خونشون هر دقیقه هم براشون توضیح نده ک کجا میری با کی میری
سوخت!تمام ارزوهایم!کاخ رویاهایم!سوخت!خاکستر شد!اما از دل آن خاکستر دلم جای شکستن الماس شد!