بچه ها شش ساله ازدواج کردم بیست وهشت سالمه و ی پسرکوچیک دارم.ازوقتی نامزدبودم و توی بارداری همش سوتی هایی ازهمسرم میدیدم ک اعتمادم بهش سلب شد.هی گذشتم ولی سرآخریش ک ب دختری ک میشناختم پیام عاشقانه داده بود مثلا بوس بده یادلم برات تنگ شده.دیدفهمیدم گفت ببخشیدوتکرارنمیشه انقددروغای باورکردنی گفته ک دیگه اعتمادنداشتم. البته تاامروز ک خیانتهاش درحد همون پیامهای عاشقانه بودش. الانم محیط کارش پرازدخترای جوونه و من دیگه امیدمو ازدست دادم.