2737
2734

دیروز گفتم که پسرم مریض شده بود بخدا از موقعی که بردمش دکتر تا ساعت یک شب بیدار بودم داشتم پرستاری میکردم ازش تند تند ابمیوه فرنی سوپ آش شلغم همه چی درسای مدرسشو باهاش کار کردم کتاب کاراشو 

اونایی که بچه کوچیک دارن میدونن این کار چه انرژی از آدم میگیره 

خونه رو جمع کن شام بپز نهار بپز لباس اتو کن یعنی وقتی رسیدم ب رختخواب پنج ثانیه نکشید خوابم برد ساعت ۶و نیمم پاشدم دخترمو راه بندازم بره مدرسه گوشیو چک کردم دیدم از مدرسه پسرم شاکی شدن که چرا اطلاع ندادین غیبت رو 

دیدم شوهرم بیدار شده منم گفتم بهش که به من اینجور پیامی اومده 

آقا داد و بیداد که تو نمیدونی باید اطلاع بدی یا نه چقدر تو بی مسعولیتی 

بخدا با این حرفش سقف خونه ریخت روم 

منی ک این همه زحمت میکشم تو خونه از صبح شش و نیم بیدارم تا شب کار همه رو‌میکنم 

پسر و دخترم با اینکه بچه های خودم نیستن و بچه های شوهرمن ولی چیزی براشون کم نمیذارم این جوابه زحمتای من نیست 

اینجور آدمهایی باید همش سرشون منت گزاشت تا دهنشون ببندن. من مامانم اینجوریه درکت میکنم الان که حاملم هم هی غر میزنه 

اگر کسی را دیدید که از همه چیز لذت میبرد،سخت نمیگیرد،میخنددومیخنداند بی مشکل نیست بلکه اوطوفان هولناکی را پشت سرگزاشته است واکنون قدر داشته هایش را میداند.

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2728
2738

الهی بگردم.میدونی چون بچه های خودت نیستن هرکاریم بکنی به چشم نمیاد کافیه یه ذره کم بزاری میگن بچه های خودش که نیست دلش بسوزه.درکل خدا میبینه تو نگران حرف بنده هاش نباش اوناهمیشه حرف برا گفتن دارن

ماماناچه حسی دارید وقتی بچه توشکمتون تکون میخوره باتصورشم قلبم میریزه موهای تنم سیخ میشه دیگه صبرم تموم شده گذشت اون جونیم بچگیم خوشگلیم شدم یه زن بالغ و پخته که هنوز هیچکس بهش نگفته مامان.منم دیگه خسته شدم بعضی شبا برا خودم رویامیبافم خودموحامله تصور میکنم وای که چه حس خوبیه دکترا جوابمون کردن گفتن فقط جنین اهدایی شوهرم دیگه ازسرش افتاده میگه دیگه حس بچه نداره خسته شدم از بس برای بچه خواهر و برادر و خواهرشوهر مادری کردم و خودم یواشکی مادرشون تصور کردم که چه حسی دارم اگه بچم باشه از عمق وجودم براشون مادری کردم ولی اونابه من نمیگن مامان.اونا بعدازچندساعت منو پس میزنن و میگن مامانمومیخام اونجاست که میفهمم من چقدرتنهام چقدر بی کس.راستی اگه بمیرم کی میفهمه من نیستم حسرت خیلی چیزاموند رودلم برای منم بادلای پاکتون دعا کنید تا خدا معجزشو نشونم بده😢😢
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز