2737
2734
عنوان

اونایی که سنتی ازدواج کردن بیاین

414 بازدید | 26 پست

تعریف کنید چطوری بود معرفتون کی بود خواستگاری چطوری برگزار شد چی به هم گفتید در صحبت خ صوصیتون عقد و مراسم هاتون چه طور بود چی پوشیده بودین توی خواستگاری و بله برون؟؟؟؟

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

راضی نبودم و نیستم همین خوب نیس سنتی ازدواج‌کنی عمه ی عفریتم معرفی کرد همسایه چندین سالشون بود میخواس بد بختم کنه که موفق شد

خدایا... حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد💚💚🍃الله 
2728

مادرشوهرم تو یه جشن منو دید به پسرش معرفی کرد. ۴ ماه باهم در ارتباط بودیم و بعد خواستگاری رسمی و بله برون و عقد

تو ۴ ماه همه رو گفته بودیم تو صحبت خصوصی آخر حرف خاصی نداشتیم دیگه!

من یه خانم شاد و سرحالم که تمام قد پای زندگیم ایستادم.🤗🤗🤗 یه آدم قوی که داره روی زندگی رو کم میکنه! 😊😊😊من بدون وجود پارتی، شانس و هرچیز دیگه ای به خواسته هام رسیدم. با وجود دو چیز✌ اول لطف خدا دوم همت و تلاش خودم. بابت این موضوع به خودم افتخار میکنم💪💪💪 یه رفیق واسه عشق زندگیمم❤❤❤❤❤ من یک تکیه گاهم، خیالت تخت عشقم، من پشتتم😘😘 روزای خوب رو ساختم بازم میسازم😄
2738

افتضاح ترین نوع ازدواج

حال ما با دود و الکل جا نمی‌آید رفیق💔 زندگی کردن به عاشق‌ها نمی‌آید رفیق💔 روح ما آبستن یک عمر تنها بودن است💔 طفل حسرت نوشمان دنیا نمی‌آید رفیق 💔 دست هایت را خودت ها کن اگر یخ کرده‌اند💔 از لب معشوقه‌هامان ها نمی‌آید رفیق...💔

یه خانمی که مادرمو می شناخت منو معرفی کرد به خانواده همسرم.خودش و مادرش اومدن خونمون.لباس هم هر چی عرفه دیگه. صحبت هم معرفی خصوصیات و معیارهای همدیگه در چندجلسه و چند ماه

اوه چقدسوال معرفمون عمه همسرم بود یعنی همسایه خونه بابام جلسه اول بامامان وعمش تشریف اوردن .ایشون کت شلوار منم لباس کوردی لباس محلی خودمون یکم حرف زدیم شمارش روگرفتم گفتم با یجلسه نمیتونم جواب بدم بیشتراشنابشیم بعد۲۰روز مادرش تماس رفت برای جواب  . جلسه دوم ک خاستگاری رسمی بود خانواده دوتامون و بعد ی ماهش مراسم باحضور اقوام نزدیک  ب اسم نشون همون نامزد شدن . ی ماه بعدشم عقد .

سویندم به سوری گلاله سوره هر وخت له لامی خم له من دوره

معرف من عمه مامانم بود ک میشد زندایی شوهرم. اول مادرش اومد بعد خودش اومد باهم حرف زدیم کلا من حرف زدم بیشتر . من ازش احترام کلامی احترام ب پدر مادر و حرفای دیگه و زدم اونم همینطور . بعد با بزرگترشون اومدن خاستگاری قرار شب شیرینی خرون گداشتن . اونجا کت و دامن سفید مشگی پوشیدم صیغه ۱۵ روزه شدیم تا بیشتر اشنا شیم . بعد هم جشن عقد رو ما گرفتیم تالار تو تهران . لباسمم دکلته گل بهی بود . یک سالم عقد موندیم و عروسیمون همدان تالار گرفتن لباس عروسمم نصف استین گیپور بود ... خخخ امید وارم کامل گفته باشم 

خدا با من است 

منم سنتی ازدواج کردم،  واسطمون یکی از اشناها بود،  نمیشناسمش،  تو خواستگاری هم راجع به همه چی صحبت کردیم،  اعتقادات،  انتظاراتمون و اخلاقمون و اینده و درس و کار و اینا.  معمولا هم تونیک میپوشیدم با چادر،  بله برونم همین 

خاله ی همسرم از همسایه هامون بودن و معرفیمون کردن. تقریبا 6 جلسه جلسلت خواستگاریمون طول کشید و به این نتیجه رسیدیم که سر کلیات با هم تفاهم داریم و خانواده ها هم تفاوت فرهنگی و مذهبی و اقتصادی ندارن. 

اون موقع نامزد شدیم و حلقه دست کردیم. ارتباطمون بیشتر شد و بیرون میرفتیم و خانواده ها هم رفت و امد میکردن 

تا اینکه عقد کردیم و چند ماه بعد هم ازدواج.

از اون موقع 8 سال میگذره و خدا رو شکر از انتخابم کاملا راضی هستم و زندگی عاشقانه ای داریم.

ازدواج سنتی در شرایطی خوب نیست که شما فوری عقد کنین و فرصت شناخت رو به خودتون ندین.ِ

عزیزی که نوشتی اگه مخالفمی ریپلای نکن، بیزحمت اینم بگو اگر مخالفتم دقیقا چیکارت کنم بزرگوار؟😀😀😀😀 اون چیزی که شما مینویسی و کسی ریپلایت نمیکنه چیزیه که توی دفترچه خاطرات داخل میز دراورت نوشتی نه توی بخش "تبادل نظر" یه سایت عمومی😛
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز