سلام
بچه ها من چند وقت پیش با همسرم دعوا کردم
وقتایی که عصبانی ام باید بزنم از خونه بیرون. شوهرم جلوی منو نگرفت،منم جایی نداشتم برم و رفتم خونه بابام
خلاصه مشکلات خودمو شوهرمو بهشون گفتم
خیلی داغ بودم
بهشون گفتم شوهرم مشکل جنسی داره
الان که یکم گذشته حس بدی دارم ، با اینکه بابام مجبور کرد شوهرمو بره دکتر و خوب شد،چون شوهرم تحت هیچ شرایطی قبول نمیکرد بره دکتر
ولی با این حال پشیمونم و میگم کاش نمیکفتم.
شما هم این حس رو تجربه کردید؟
نه من به هیچ وجه نمیگم
چون خودمون آشتی میکنیم و همه چی یادمون میره اما مشکل و دعوای ما هیچوقت از ذهن پدرو مادرمون پاک نمیشه
واقعا چطوری روت شد مشکل جنسی شوهرت رو به بابات گفتی من که فکرشو میکنم از خجالت آب میشم🥴
چجوری روت شده که گفتی
عزيزم اشتباه كردي
منم اوايل ميگفتم ولي اشتباه محضه
نگفتن چه فایده ای داره
کار خوبی کردید
خداروشکر که خوب شده شوهرت
ولش کن دیگه حالا که گفتی
من اگه چشمم خون باشه دهن باز نمیکنم بخانوادم اونم این موضوع
منم گفتم یه بار و پشیمون شدم.هیچ کاری برام نکردن.تو خوب کردی گفتی به نظرم چون خانواده ت کمکت کردن.عذاب وجدان نداشته باش
هرگز
جنسی که هیچ تو این ۶ سال خدا شاهده در عدم حضورش تعریفشم نکردم اصلا. دوس ندارم پشتش حرف بزنم
من تاحالا هیچ کدوم از مشکلاتمو به خانواده خودم نگفتم
نمیخوام وجهه شوهرم پیششون خراب بشه
چجوری روت شد بگی. من شخصا روم نمیشه اگه بخوام بگم اصلا نمیتونم .
ببچاره رو له کردی که
اخه مشکل جنسی رو هم میرن میگن
من چند بار وقتی بحثمون میشد به خواهرام میگفتم ولی بعد که دیدم به ضرر خودمه الان سرمم بره به هیچکس نمیگم حتی اگه قهر باشم جلوی همه وانمود میکنم مشکلی نداریم
اوهوم منم ی بار شدید دعوا کردیم رفتم مشکلاتمو گفتم یکم اخلاق شوهرم بهتر شدا ولی ی حس بدی دارم چرا گفتم ولی از اونورم میگم من نمیگفتم این بدتر میکرد هر روز با من
نه نمیگم هیچ وقت . اما خواهر شوهرم مشکلات جنسیش رو به شوهرم میگه😐
