حالا منم روزی یه بار آشپزی میکنم. ولی شوهرم غذای تکراری نمیخوره. مثلا از روز قبل شوید پلو داشتم اونو برا شام امشب میزارم. امروز نهار ماکارونی دارم. بقیه اش رو شب نمیخوره شوهرم، میزارم فرداشب.
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
من فقط وعده شامو میپزم.ناهار هم اگه چیزی از شب مونده میخوریم یا یه چیز دم دستی حاضر میکنم با دخترم میخوریم.گاهی همسایه از ناهارشون میده.یعنی هر چی میپزیم به همدیگه میدیم.همسر گفت شب ابگوشت خوشمزه بپز😆
دوستان عزیزخواهش میکنم برای حاجت خیلی مهمی که دارم و عاقبت بخیری و ووو یک صلوات مهمانم کنید دوستان گل.😍😙
براى اينكه خانه اى، خانه باشد بايد كسى مدام در آن راه برود. بايد يكى باشد كه ظرفهاى كثيف را بگذارد توى سينك. تميزها را بچيند سر جايش. تختها را مرتب كند.
زنگ بزند سوپر رب گوجه فرنگى و ماكارونى سفارش بدهد. ميوه ها را بشورد. قبضها را پرداخت كند. به گلدانها آب بدهد. ملافه ها را عوض كند.
لباسها را مرتب كند. به ناهار فردا و شام شب فكر كند. جارو بزند و گردگيرى كند. براى اينكه خانه، خانه باشد
يك عالمه قدمهاى خاموش از تراس تا آشپزخانه، از آشپزخانه تا اتاق خواب، از اتاق خواب تا حمام، از حمام تا دم در بارها و بارها بايد تكرار شود.
تازه آن موقع میشود نشست و خيره شد به خانه اى كه آرام و در صلح به نظر مى رسد. انگار نه انگار كه براى رسيدن به اين ثبات و سكون كسى ساعتها راه رفته و به هيچ جا نرسيده.
آرامش و ثبات جايزه ى كسى ست كه راه میرود.
بعضیها اما فكر میكنند خانه خود به خود اداره میشود.
فكر میكنند داشتن غذايى آماده روى ميز و يخچال و فريزرى پر ،طبيعى و عادى است. تا وقتى كه خود خانه اى داشته باشند و بفهمند كه معجزه اى اتفاق نمى افتد مگر با راه رفتن. آرام... ممتد و بى پايان از اين طرف به آن طرف و براى ساعتهاى متمادى اين همه راه رفتن فقط براى اينكه خانه همين سكون را حفظ كند.
اين همه راه رفتن، فقط براى حفظ يك سكون. یک نفر باید عاشقانه در خانه راه برود و الا راه رفتن از هر کسی بر میاید.