من یه خواهر دارم که ظلم دنیا رو بهم کرده به جرات میتونم بگم از صدتا دشمن بدتر ،چقدر بهم زور گفته و میگه و چقدر دلم از دستش پره و هیچ وقت نخواهم بخشیدش
پدر و مادرم از زمانی که خواهرم به دنیا اومد اونو بیشتر از من خواستن و کاری کردن که بشم توسری خورش
حالا هم به من میگن بهش کادو بده دوستش داشته باش حالم بهم می خوره که باید تظاهر کنم به دوست داشتن کسی که ازش متنفرم
وحتی حق ابراز خشم و ناراحتی مو بهش ندارم
مامانم اومده میگه امروز تولدشه این کادو رو بده خواهرت بگو از طرف خودته
مسخرس
درحالی که همین خواهرم اصلا نمیذاره برای من تولد بگیرن
تازه وقتی می گم نمی خوام مادرم از دستم دلخورم میشه
لعنت به این دنیا و ظلم هاش که خستم کرده
همیشه به مرگ گرفته تا به تب راضی بشم