رفتم آشپزخونه کشو کابینت باز کرد زرت افتاد رو پام وای انقدر دردم گرفت جیغ زدم دلم ضعف رفت چشم افتاد همسرم داره میخنده بعد گریه میکردم میگفت خجالت بکش سن خر موسی داری انقدر گریه کردم پام داره از درد میترکه انوقت هی میخنده،گفتم عین خیالت نیست خوشت اومد دردم اومد گفت اره کاش بمیری😭😭😭😭😭😭قلبم