من خودمو مثال بزنم.امروز صبح رفتم حموم و حسابی روحیم خوب بود .بعدشوهرم اومد دنبالم ک بریم خونه مامانش ناهار.از در رفتم ک جواب سلاممو نداد.بعدم شروع کرد ک پام درد میکنه تاصبح بیدارم از درد .غذا رو داده بود دخترش تو خونه خودش درس کنه..بخدا اگه بخاطر شوهرم نباشه ی لقمه هم تو خونه شون نمیخورم..منم روحیم برگشت حالم بدشد .عصبی شدم .چکار کنم؟؟؟؟هی میگم بزار رفت و امدو کم کنم ولی شوهرم رو چ کنم.میاد میگه اماده شو .بگم نمیام ک دعوا راه میفته..بنظرتون چطوری به شوهرم بگم اذیت میشم ک ناراحت نشه
مامان یه خاطره از جوونیات واسم تعریف میکنی؟👧👧کل جوونیامو زل زدم به گوشی👩🦳👩🦱👩🦳👵
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
خب مادرشه چي ميخواي بگي زودتر ميرفتي عذا درست ميكردي خاله منم پاش درد ميكنه من هر بار زود ميرم خودم ...
خب حتما حد اقل جواب سلام شما رو میدن که شما هم میری براشون این کارا رو انجام میدی
پسر یعنی یه خونه پر از توپ و اسلحه و ماشین ؛ پسر یعنی دوچرخه سواری بدون ترس؛پسر یعنی یه کمد پر از کفش و کلاه و لباس اسپرت؛پسر یعنی کراوات و پاپیون و کت مردونه کوچیک؛ پسر یعنی بوی مردانه داشتن درحین کودکی؛ پسر یعنی یه کپی شده سایز کوچیک از عشقت؛پسر یعنی شجاعت ؛ پسر یعنی رفیق و امید آینده پدر ؛پسر یعنی غرور و تکیه گاه مادر ؛ پسر یعنی ولیعهد خونه، من و بابایی عاااااااااااشقتیم شاهزاده کوچولوی من