تنهایی رفته بودم خرید خونه،
با اینکه هنوز شب نشده بود ولی هوا تاریک بود،
دستم سنگین بود، ولی سنگینی نگاه بعضی مردا آزاردهنده تر بود،
دردش اینجاست که من حتی نمیتونم امیدوار باشم که اتفاقی تو خیابون ببینمش،
دلم گرفت...
اگه بود، اگه بودیم،
نمیفهمم این دیگه چجوری تقدیریه....