هنوز خبری از شوهرم نشده.چهار روزه خونه ی پدرمم
اما هنوز نه دلجویی ازم شده نه اومده دنبالم.دلش برای من که هیچ برای بچه ی یکسالش هم تنگ نشده😢تو رو خدا نگید چرا اومدی قهر.دیگه کارد به استخونم رسیده بود هر چی صحبت کردم رفتارشو عوض کنه اخلاق داشته باشه نشد با خانوادش صحبت کردم بهش گفتن یه مدت کوتاهی جواب داد دوباره مثل اول شد.دلم می خواست یکی از مشکلاتمون با حرف زدن حل بشه.مشکلات ما حاد نبودن ولی انقدر روی همدیگه تلمبار شدن که شدن یه کوه عقده تو دل من.هیچوقت باهام صحبت نکرد ازم دلجویی نکرد نخواست مشکلاتمون با صحبت کردن حل بشه.هر وقت خواستم حرف بزنم داد زد سرم که بس کن😭😢اومدم تا به حرفش بیارم باهم صحبت کنیم و قول و قرارهایی بذاریم آخه خیر سرمون تحصیل کرده ایم.اما خبری ازش نیست.انقدر از هم دور شدیم که خودمونم متوجه نشدیم...تو دلم غوغاست تو رو خدا قضاوتم نکنید فقط برام دعا کنید.