امروز برای بار چهارم رفتم واس سونو غربالگری اول،دکتر بیشعور خیلی اذیت میکنه،بقیه دکترا نیم ساعته تموم میکنن این چهار جلسه طول داده کار منو،با اینکه عدد ان تی خوب بود،آزمایش هم خوب بود خداروشکر نمیدونم دیگه داره چیو اندازه میزنه،امروزم گفت رحمت منقبض یا بچه نمیچرخه باز موند ی روز دیگه منم خیلی کلافه و خسته شدم،از هفت صبح رفتم تا چهار عصر دیگه عصبی شدم تو راه شوهرم هی سر به سرم گذاشت و از بچه حرف زد منم گفتم اصلا ان شاءالله بمیره،،حالا دارم از عذاب وجدان میمیرم،همش گریه میکنم چرا این حرفو زدم،با اینکه از ته دلم نبود و از حالا نفسم به اون بچه بنده،،ولی ی لحظه دیونه شدم و اون حرفو زدم و دارم غصه میخورم،خدا کنه خدا منو ببخشه و حرفمو نگیره