2752
2734

چرا با مرتضی ازدواج نکرد ؟ امیر کجا بود ؟ من تا صفحه هشت  خوندم

سلام من یه کاربر قدیم هستم به اسم بهناز که سال ۱۳۸۸عضو شدم ولی با نی نی سایت جدید نتونستم وارد بشم و همش مشکل رمز ورود میزد چند ماه تلاش کردم نشد بالاخره امروز کاربری جدید درست کردم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یه کاربری به نام آوا خانم هم چند روزه داره داستان میزاره واقعی.امروز سومیشو داره میزاره.بلد نیستم لینک بدم برید بخونید

دوستان عزیزخواهش میکنم برای حاجت خیلی مهمی که دارم و عاقبت بخیری و ووو یک صلوات مهمانم کنید دوستان گل.😍😙
اخرش اينه ك ندا خوشبخت ميشه اون پسره مرتضي با زنش مشكل داشته و مياد اهواز با داداشش ميره ساعت ست ...

مرتضی کجا بود اون موقع که گوشی جواب نمی‌داد و به ندا پیام داد ندا خانوم برو پی زندگیت؟

من تا اون جاها خوندم

2731
اخرش اينه ك ندا خوشبخت ميشه اون پسره مرتضي با زنش مشكل داشته و مياد اهواز با داداشش ميره ساعت ست ...

مرتضی کجا بود اون موقع که گوشی جواب نمی‌داد و به ندا پیام داد ندا خانوم برو پی زندگیت؟

من تا اون جاها خوند

یه کاربری به نام آوا خانم هم چند روزه داره داستان میزاره واقعی.امروز سومیشو داره میزاره.بلد نیستم لی ...

ببخشید کاربریشون یه اسم دیگست😁

دوستان عزیزخواهش میکنم برای حاجت خیلی مهمی که دارم و عاقبت بخیری و ووو یک صلوات مهمانم کنید دوستان گل.😍😙
یه کاربری به نام آوا خانم هم چند روزه داره داستان میزاره واقعی.امروز سومیشو داره میزاره.بلد نیستم لی ...

چه فایده می رسیم جای حساسش می ترکونن فقط اعصاب خوردی می مونه برامون

و بلاخره روزی خدا نگاهی خواهد انداخت ❄
چرا با مرتضی ازدواج نکرد ؟ امیر کجا بود ؟ من تا صفحه هشت  خوندم

مرتضي ميگه بابات قبول نميكنه بيا فرار كنيم ندا ميگه نه و حيثيت بابام ميره،بعد مرتضي خدا فظي ميكنه و گوشيش رو هاموش ميكنه اين بدبخت هم از استرس زياد ك گوشيش خاموشه راهي بيمارستان ميشه و تب شديد داشته، بلاخره يه روز گوشي مرتضي روشن بوده و فوري بهش پيام ميده لعنتي جواب بده اونم ميگه ندا برو پي زندگيت منو فراموش كن،  ديگه كم كم اين سرپا ميشه و سعي ميكنه فراموشش كنه و حالش خوب ميشه ، امير خواستگارش بوده و ندا همون اول ردش ميكنه ، امير ازش خواهش ميكنه ك دو ماه بهش مهلت بده و يعي ميكنه ندا عاشقش بشه و ندا جريان مرتضي رو بهش گفته بوده ك دوسش داره و امير ميگه كمكت ميكنم تا فراموش كني، بلاخره از هم خوششون مياد ازد ميكنن

تيكر ارزوهامه و باردار نيستم🌷❤️❤️❤️❤️❤️  به ارزوهايم قول رسيدن دادم 💐
یه کاربری به نام آوا خانم هم چند روزه داره داستان میزاره واقعی.امروز سومیشو داره میزاره.بلد نیستم لی ...

ببخشید کاربریشون یه اسم دیگست😁

دوستان عزیزخواهش میکنم برای حاجت خیلی مهمی که دارم و عاقبت بخیری و ووو یک صلوات مهمانم کنید دوستان گل.😍😙
مرتضی کجا بود اون موقع که گوشی جواب نمی‌داد و به ندا پیام داد ندا خانوم برو پی زندگیت؟ من تا اون جا ...

رفته بود یه شهر دیگه واسه کار که ندا رو فراموش کنه

و بلاخره روزی خدا نگاهی خواهد انداخت ❄
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز