سلام خانوما من شوهرم دیشب شیفت بود منو گذاشت خونه مادرش اینا که صبح بیاد دنبالم تقریبا همیشه.۷.۸.میومد اینسری زنگ زد گفت جلسه هست دیرتر میام
حدودا ساعت ۱۱ صبح مادرشوهرم زنگ زد به خونه(شاغله ) به خواهر شوهرم گفت که به من بگه برنج بذاره که شوهرم اومد ناهار بخوره و بره
بعد من پاشدم که بذارم شوهرم زنگ زد که پایینم خستم بیا بریم تا نهار نمیمونم
منم چون دیگه حرف مادرشوهرمو نشکونم گفتم بذارم برنجو بعد برم بعد رفتنی به خواهرشوهرم گفتم من دیگه میرم مدرسه رفتنی زیر برنجو خاموش کنیا تاکیدم کردم (خواهرشوهرمم کوچیک نیستا ۱۷.۱۸. سالشه سال آخر مدرسشه)
خلاصه بماند که چقدر حالا غرغر شوهرمو شنیدم که چیکار میکردی و فلان خستم بیا دیگه
الان ساعت ۳ مادرشوهرم پیام داده زیر برنجو خاموش نکردی سوخته حالا برنج جهنم خونه رم دود ورداشته
انقدر ناراحت شدم حالا چیکار کنم