اينم باردار بودم محل سگم بهم نذاشتن اينهمه بازم بهشون خوبي كردي خيلي حسوده ميبينه شوهرم منو ميخواد برام همه كار ميكنه حتي خودش به زبون مياره ميگه نبايد پسرمو حالا زن ميدادم تا به خودمونو داداشاش برسه با زور و پول مادر و داداشام خونه گرفتيم يه مبارك باشه بهمون نگفت چه برسه كادو خونه بچه دار شدم بهم كادو ندادن عروسم شدن ندادن بچم يكماهشه در اين يكماه نيومد بگه مرده اي زنده اي الان اومده خونمون اخه من شوهرم شبكار تموم اين شباي سختم تنها بودم حالا اومده ميگه تنها نباشي مرد حسابي تموم اين روزا كجا بودي تا ميبينه خونه پره اجيل و ميوهس ميمونه تا ميمونه خاليه ميره هيچي كمكم نميكنه فقط ميگه بچت مريضه دلش درده چيز سنگين خوردي د اخه بيشعور من صبح مثل مرده ها بودم هيچي نخوردم جنازه بودم مسكن خوردم درست شدم چه برسه به غذاي سنگين
🥺دلم خيلي ازشون شكسته من كه خانوادم خيلي دورن ازم خواهري چيزي هم ندارم دوسم ندارم به شوهرم بگم ناراحت بشه ولي واقعا انگار پا گذاشته رو حلقم فقط مياد برا تفتيش و فضولي😔چيكار كنم هرس نخورم
لطفا قضاوتم نكنيد سوال بپرسيد جوابتون رو ميدم
تازه بچه من اولين نوه پسريش و اينجوريه