2733
2739
عنوان

داستان بارداری من(ناامیداش بیان)

103069 بازدید | 918 پست

سلام من 40سالمه

سالهاست ازدواج کردم و اوایل بچه نمیخاستم چون نه پول داشتیم نه خونه نه ماشین ونه هیچی 

همسرم دانشجو بود که ازدواج کردیم بماند که ما حتی عروسی نگرفتیم چون خانواده ها ناراضی از ازدواج مابودن که اصلا دوست ندارم درموردش تواین تاپیک صحبت کنم 

همسرم یه کاره معمولی پیدا کرد ومنم تویه شرکت کار میکردم خونه گرفتیم با کم و کاست زندگی کردیم وهی گفتیم بزار فلان بشه بزار بهمان بشه بعد بچه دار میشیم دوسه سال گذشت ومن دوست داشتم نی نی بیارم



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

رفتم دکترو چکاپ گفت شما سالمه سالمی وشروع کن به نزدیکی وفلان وبیسار

هر ماه میگذشت و بی بی چک منفی تنها چیزی بود که نابودم میکرد

2740

به همین منوال دوسال گذشت وهربار دکتره نادونم میگفت میشه شمامشکلی نداری واین حرفا ومن اصلا به عقلم نمیرسید شاید این دکتر فقط اسمش دکتره!!

تو این مدت خانواده شوهرم باما رابطه برقرار کردن ولی ما به کسی نگفتیم که به دنبال بچه هستیم ولی کارهای خودمونو دنبال میکردیم

تایه همکارم بهم گفت یه دکتر میشناسه که دکتره خوبیه رفتم پیشش 

یه  خانم مسن بود بسیار مهربون 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز