2737
2734
عنوان

مادرم گفت خودت رو بکش راحت بشیم

1840 بازدید | 95 پست

دیگه خانوادمم خسته شدن؛خودمم خسته شدم.تموم آرزوهام به باد رفتن؛هیچ علاقه ای به شوهرم ندارم؛نمیتونم باهاش برم زیر یه سقف.تو این۱۰ ماهی که عقد هستیم هیچ علاقه ای بهش پیدا نکردم؛دوسش ندارم زوری که نیست خیلی بااونی که میخواستم فرق داره.الان خیلی داغونم هرچی به خانوادم میگم قبول نمیکنن که عشق به وجود نمیاد.

نمیتونم شوهرم رو بپذیرم ودوسش داشته باشم.تنها راهی که برام مونده اینکه خودم رو بکشم تا خلاص بشم.مامانم میگه بعد ازدواج دیگه هیچ چاره ای نداری جز اینکه بسازی ولی من قراره ۱بار زندگی کنم چرا باید ۶۰ سال کنار کسی باشم که بهش علاقه ندارم.تموم وجودم درد میکنه‌

خانوادم میگن مردنت بهتر از اینکه از یه پسرخوب وبی ایراد جدا بشی وآبروی مارو ببری‌

واقعا دارم روانی میشم؛هیشکی حال منو نمیفهمه.خیلی خیلی ناامید شدم وازخودم متنفرم؛من تحت شرایط خیلی بد وعجولانه عقد کردم وخودم رو بدبخت کردم

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

حالا ایراد این اقا چیه؟؟؟؟

 تنهایی رو ترجیح میدهم به تن هایی که روح شان با دیگری ست ... تنهایی تقدیر من نیست ، ترجیح من است ! لطفا اگر نظر مخالف منو داری و میخوای جنجال به پا کنی ریپلای نکن 🙏 هر گونه توهینی گزارش زده میشه .
2731

بدتر از تو هم هست مطمان باش ...

ملاک هایی که تو میخوای و اون اقا داره چیه؟

میگم زشت نیست یه اقایی هزار و اندی ساله منتظره ۳۱۳ نفره؟😔😔😔 .... روزی میاید از سوی مهربانی ... بیاین همگی دعا کنیم تا زودتر بیاد ... الهم عجل لولیک الفرج ... 

با پسره حرف بزن...نظر اون چیه؟ علاقه داره بهت؟

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟
2738

حق داری که ناراحت باشی عزیزم

اگر قرار بود عشقی به وجود بیاد باید تو همون جلسه خواستگاری اون اقا به دلت مینشست

ولی دیگه اونقدرها هم ماجرا فاجعه نیست که با مردن حل بشه.

باید کمی هزینه کنی.

اول خودت بری پیش مشاور بعد اون از پدر و مادرت میخواد که با هم برین. اون میتونه قانعشون کنه و باهاشون صحبت کنه

عزیزی که نوشتی اگه مخالفمی ریپلای نکن، بیزحمت اینم بگو اگر مخالفتم دقیقا چیکارت کنم بزرگوار؟😀😀😀😀 اون چیزی که شما مینویسی و کسی ریپلایت نمیکنه چیزیه که توی دفترچه خاطرات داخل میز دراورت نوشتی نه توی بخش "تبادل نظر" یه سایت عمومی😛

شما به صحبت کردن با ی مشاور نیاز داری

هیچ چیزی ارزش جونتو نداره هیچ چیزی

من مطمئنم دچار ی مشکل ذهنی روحی شدی و با روانشناس رفتن میتونی حل کنی مشکلتو

فقط 11 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
🌷
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687