عصری داشتم چای میاوردم براش یهو از دهنم پرید گفتم شنیدم مردا دوس دارن زنا زیاد تحویلشون نگیرن ...
(من عادت دارم خیلی از سر و کول شوهرم بالا میرم )
اونم گف اره مردا اینجورین دیگه مثلا تو وقتی میای من میگم وای باز اومد ولی باید بدعکس باشه
منم کلا هیچی نگفتم دیگه رفتم شام درست کردم و با پسرم میگفتم میخندیدم و پفک اوردم بازی بازی،باهاش راه انداختم با پسرم
همشم تو اشپزخونه ها
فوقش،میومدم دم در اشپزخونه تلویزیونو نگاه میکردم ب بهونه ی غذا نمیومدم جلو تر
بعدم مهمون اومد دیگه بدتر اصلا تو حال و هوای خودم خوش بودم
بعد هی شوهرم میومد پریا کمک نمیخای منم میگفتم نچ 😃😃
بعد دوباره از،پیش مردا میومد میگف اگ حوصلتون سر رفته هماهنگ کنم پاشیم بریم پارک
من:نچ
......
اخرم مهمونا رفتن
اومد پیشم نشست میگف میخای برم بستنی بگیرم 😂😂😂😂😂
بش گفتم حال کردی بت محل ندادم چجوری،اومدی سمتم😅😅😅
خیلی تجربه ی متفاوتی بود برام .خیلی لذتبخش بود