میخوام از شرایط سخت زندگیم بگم الانم که دارم این تایپکو میزنم از چشمام همش اشک میباره من یک ساله از عقدم تا ازدواجم میگذره بلافاصله بعده ازدواجم باردار شدم اونم دوقلو شوهرم بیکاره الانم یه شهره دیگه خیلی ازم دوره دنبال کار میگرده منم خونه پدرم اینام چون شرایط مالیمون خوب نیست سه ماهه دیگه زایمانمه و من هیچی نخریدم حتی هزارتومنم پول ندارم حتی پول داروامو خونوادم دارن میدن