فک میکردم گوزن شوهره آهوئه🤣 اخه لامصبا خیلی بهم میان☹
یا فک میکردم خر پسرخاله ی اسبه😐😐😐😐😐
فکمیکردم خدا یه پیرزن نورانیه ک موهاشم بلنده سفیده.
فک میکردم میشه رو ابرها نشست یا دست زد بهشون مثل پنبه.
توی دستشویی هم ک چیزای مذهبی یادم میومد انقد از خدا معذرت خواهی میکردم🤣
یا با این دستبند سبز پارچه ای ها که میدن توی عاشورا میرفتم دستشویی انقد زجر میکشیدم زود بیام بیرون درش بیارم😂😂