من با خواهر مادرشوهر و شوهرم و زنداداشم رفتم.مامانم مجبوری سرکار بود.هندز عقده اش تو دلمه و یادش میوفتم دلم میگیره...
ب مامانم گفتم مگه میشه نیای؟انچنان عصبی بود گیر داد بهم که بیا و ببین...
چرا نیومد؟چون جای داداشم رفته بود سرکار و اقا خواب بودن نمیشده اونروز بره سرکار...یا اصلا ببندن