سلام بچه ها خيلي احساس تنهايي و سر خوردگي دارم از ١٨سالگي عاشق بچه دختر. بودم اونم دوقلو اما هر بار باردار شدم پسر بود قبل از اين دوقلوهام و بارداري حتي يك سال رفتم تعيين جنسيت تغذيه و هزار كوفت و زهرمار خدا برام دختر نخواست بعد از اين وروجكهام باردارشدم الان ١٦هفته هستم پسر اصلا نميتونم قبول كنم چرا خدا. برام نخواست اون كه ميدونست چقدر عذاب ميكشم هر روز تنهايي دختر مونس مادر و پدرش دختر فقط ميمونه واسه آدم پسر خوب خوبش نهايتا هر از گاهي سر بزنه و دست پدر و مادر ببوسه نه حرفي نه درددلي نه نگهداري روزهاي پيري همش تنهايي آخه چرا من ميخوام بندازمش تا روح نداره كيسه آبي پاره شه يا ...خيلي عذاب وجدان دارم اصلا نميدونم چطوري كنار بيام درد بديه
ميدونم خيليا هستن منتظر ساليان سال من هم يكي از شما بودم و درك ميكنم اما اين مسأله دختر خيلي واسم مهمه
چطوري هضم كنم شما بوديد چه ميكرديد چهارتا بچه هم زياده آخه بگم وايسم واسه چهارمي تازه اگر دختر بشه اي خدا خودت كمكم كن كسي هست بدونه چيكار كنم كيسه اب پاره بشه ؟