دیشب مارو از خونه مادرش رسوند اومدیم گفتم خوشم نمیاد چیه الان جدیدا هی میری بیرون ماهم ادمیم خلاصه رفت شب اومد منو بچها خوابیدیم اخه از صبحش خونه مادرش جارو بزن وشام درست کن ویسره سرپاا بودم از اونطرفم دخترم تکلیف نمینوشت حرص خوردم خسته بودم خوابیدم اومد صدام کرد بیدارنشدم گفت یادت باشه گفتم توهم یادت باشه که واسه ما ارزش قائل نشدی واگه میخواستی پیشم باشی زودتر میومدی گرفتم خوابیدم صبح از شانس من بچها بیددرشدن داشتم با دخترم درس کار میکردم صدام بالا رفت داشتم بهش چند فحش با داد میگفتم اومد تو اطاق لج شب داشت هرچی دهنش دراومد بهم گفت موقع نهار اومد گفتم چته خسته بودم گفت خوب حالا خونه مادرم یه کار کردی چرا منت میزاری انگار کوه کنده گفت یواشتر چرا داد میکشی صدامون بالا رفت میگه رفت که رفت بریم جایی دیگه الان هشت ساله خونه پدرم نشستیم اخرش برمیگرده طلبکاره اخه مرد حساب مارو که بیرون نمیبری به درس بچه اهمیت نمیدی دکتر خرید بیرون مهمانی باشگاه بچه که همه رو خودم میبرم اخه حقمه باهام تندی کنده لج چی داشت بنظرم پیشش نخوابیدم لج کرد ای خدا خسته بودم اینهمه دراختیارت بودم یه شب حال نداشتم ناراحت شدن داشت ای کاش صبحی بادخترم دعوانمیکردم اخلاق گندش اینه رو بچه حساسه الانم قهریم این هفته تولد داداشمه با پدرومادرم میخوان کربلا برن من میمونم تنهاییم 😢😢😢😢اصلا حوصله ندارم
چند سالتونه
اسی با کی حرف میزنی؟؟؟؟
چند سالتونه
ببین عزیزم تاحدی مقصرخودتی
وقتی شما هیچ مسئولیتی بهش ندادی
واینکه بهش نگفتی یه وظایفی داره
حتی گفتنم نه
باید بهش بگی
مثلا من همیشه میگم بالحن خوب
که عزیزم من خیلی اذیت میشم نمیتونم تنهابرم خرید
خودش همه چی میخره همه کاری میکنه
باید بهش یاد میدادی که وظایفی به عهده بگیره
دعواودلخوری همیشه توهرخانواده ای هست
زیاداهمیت نده اگرم تونستی باهاش صحبت کن وزیادکشش نده
من ازتوخیلی کوچیک ترم ولی خوب دختربزرگ خانوادم دعواهای مامان بابامودیدم یادگرفتم چجوری رفتار کنم
اگه کشش ندی وزودیادت بره میتونی رام خودت بکنی
انقدبهش برس که حتی دلش نیادتنهایی بره جایی
جلوش بابچه هامهربون باش حتی اگه خسته ای پشتتوبهش نکن بلکه قانعش کن که خسته ای باخوشرویی همه ی مردا رامن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
