سلام جاری من رفتارش خیلی عجیبه از من پنج سال بزرگتره زن دوم برادرشوهرمه من از روز اول باهاش با احترام برخورد کردم یه دفعه میزنه به سرش سه ماه احوال نمیپرسه بعد دوباره جو میگرش میاد میره می خنده شوخی میکنه دوباره می ره تا سه ماه دیگه میاد خونمون همش گله از مادر شوهرم میکنه حرف میزنه بهشون دخترم بدش میاد وقتی اون میاد میگه مامان میشه در رو باز نکنیم نمیدونم چیکار کنم هر دقیقه سر یه کوکه
بیخیال
مثل جاریه من بی اهمیت باش همییین
جاریای منم تازگی خیلی اذیت میکنن ولش کن نکبتا فقط میخان آزار بدن اخه بگو تو این شرایط اقتصادی آدم اینقدر درگیری داره شما دیگه برا آدم درگیری ایجاد نکنین یکم آدم آرامش بگیره والا
همش از خودش تعریف میکنه شاغله میری خونشون سر بزنی میره چمدون لباساش، فاکتور طلاهاش،ظرف و ظروف رو میاره میچینه هرچی میاره اصلا تعارف نمیکنه یه قند نمیذاره جلو دستت ولی خودش میاد من همش میگم بخور شوهرم میگه تو هم مثل خودشون باش ولی من دلم نمیاد آخه تو سینش توده داره
قراره مادر شوهرم سهم اثر شوهرم رو بده من پیش جاریم گفتم اگه سهممون رو بده میرم دماغم رو عمل میکنم طلا هم میگیرم رفته به مادر شوهرم گفته میخوای سهمشون رو بدی فلانی بده قر وفر
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
