مادرشوهر مامانم 😐😐😐 دیشب مامانم زنگ زد بیا مامان بزرگت اومده سراغتو میگیره منم بلند شدم رفتم تا جلو در رسیدم مامانم گفت وای چرا رژلب زدی پاکش کن 😟😟😟 گفتم چرا میگه مگه نمیدونی پسرعمه ات مرده مادربزرگت عذاداره حالا پسرعمه من سه ماهه فوت شده ها 😒😒😒 هیچی منم گفتم به من چه اصلا نمیام داخل مامانم گفت خب نمیخاد پاک کنی بیا داخل😑😑 هیچی رفتم نشستم پیرزن به مامانم میگه دیدی روز عید پسر بزرگم ( یعنی عموم) به همه دست داد و روبوسی ولی به من دست نداد مامانم گفت عه من که اصلا نفهمیدم پیرزنه برگشته به مامانم میگه از بس نفهمی 😐😐😐 یهو ابجیم شش سالشه برگشت گفت اوهوی پیرزن نفهم خودتی پررو بازی در بیاری دیگه حق نداری بیای اینجا😂😂😂 حالا مامان بیچاره من یه کلمه حرف نزد از روزی این پیرزنع اومده مامانم یکسره درحال پزیرایی و ایشون هم مثل ملکه نشستن و دست به سیاه و سفید نمیزنن حتی میگه اب تو کاسه بیارین دستم رو بشورم دیشب حتی با بابام بحثش شد😒😒😒 دعا کنین زودتر شرش کم کنه بره راحت شیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خب منم جوابشو ندادم که عزیزم کجا بهش بی احترامی کردم
همه چیزکه به جواب دادن نیست وقتی طرز فکرتون اینه صد در صد رو رفتارتم اثر میذاره
در دل هر سیبی دانه ها محدودند در دل هر دانه سیبها نامحدود ،روزگاریست عجیب دانه باشیم نه سیب طرف عینک نمیزد که نگن عینکیه جلوی پاشو ندید و خورد زمین از فردا بهش گفتن چلاق .... واسه ی خودتون زندگی کنین 🌱🌱🌱