ولی ازیه لحاظ بدم نشد. رفتم دلخوریامو به خواهرشوهرم گفتم... گفتم مثل بعضیا نمیگم نگفتم. گفتم چون ازت دلخور بودم. چون نمیگفتم میترکیدم. بعد سه بار که یه حرفی و زدی گفتم. ازت این انتظارو داشتم... اونم زد زیر گریه گفت مگه من چیکارت کردم... گفتم عزیزم قرارنیس گریه کنی. خودت منوبهترمیشناسی. دلخوریم خمه جاهست. حالا یه چیزی تو گفتی یه چیزی من... اومدم بگم بلخشید... یه روسریم براش بردم برای رفع دلخوری... ولی اون معذرت خاهی نکرد. امامن وظیفه مو انجام دادم. هم دلخوریمو گفتم. هم معذرت خاهی. گفتم ازاین ببعدم ازت ناراحت شم همونجامیگم بهت. توهم بگو