یه مهمونی رفتم خونه یه اقوام پس از چند سال کلا خوشم از فامیلامون نمیاد خیلی رو سرووضع دقت میکنت علی الخصوص رو طلا. حتی اون بدبخت ترین زن تو فامیلامون کلی طلا بش آویزیونه. زنای فامیلمون به هیچ وجه طلا رو نمیفروشن و چندین بار بهم متلک انداختن عین خر لختی😪دیشب با افتخار بدلهای طلا مانندم رو پوشیدم رفتم که چشای فامیلمون چهارتا شد گفتن به به طلا خریدی گفتم اره. کلی تو دلم خوشحال بودم که اخر مهمونی داشتیم میوه میخوردیم یهو دیدم زدن زیر خنده و چپ چپ نگام میکنن گفتن طلاهات سیاه شده😅😅😅😅😅 قیافه من😫😫😫😫اخه چرا این طوری شد بدل با یه بار مصرف باید سیاه بشه😪😪