بابام از خانوم اولش بچه دار نشد
اون زمان هم مثل حالا روشهای باروری نبود
تصمیم میگیرن ازدواج مجدد کنه
بعدشم میاد نصف خونه شو میزنه به نام خانوم اولش
نصف دیگه ش هم برا ما
بابای من قبل از اون خانومش فوت کرد. بهش مامان بزرگ. میگفتیم
آخرای عمر مامان بزرگ پسر خواهرش اومد گولش زد و سهم خودشو زد به نام اون که ازش نگهداری کنه. ولی ولش کرد. بیچاره وقتی پیر شد کسی کمکش نکرد. ما و همسایه بهش میرسیدیم. بعد فوتش اومد به زور خونه رو فروخت. وقتی ارزون بود. زد همه قیمت ها رفت بالا و وبگه ارزش سهم ما اونقد پایین بود که دیگه نمیشد حتی یه آپارتمان 50 متری خرید
برا همین میگم نمیده. اون پول براش بادآورده بود ولی باعث شد حق ما از بین بره