امروز پدر مادرم برام بليط گرفتم از اين غربتي كه ٤ سال جوونيم تباه شد بيام بيرون
شوهر من بدترين مرداس مردي كه بجز نامردي چيزي بلد نيست..شوهرم من كتك ميزد متادون ميخورد پولنميداد فحش هاي بد به مامانم ميداد امروز مادر شوهرمو صدا زدم بيا بهش ميگم كتكم ميزنه پسرت ميگه اشكال نداره مرده ميگم ابروي منو برده جلو فاميلام ميگه نبايد ببريش پيش فاميلات ميگم پول نميده ميگه تو برديش خونه بابات از كارش افتاده ميگم سرم از كتكاش درد ميكنه ميگه تقصير تو هس بايد خونت تميز باشه و براش ارامش درست كني ميگم اگه بابام بفهمه كتكم ميزنه نميذاره ديگه زندگي كنم بهم ميگه تهديد ميكني مارو ؟
الان تو فرودگاهم من دارم ميرم شهر خودم كه پروسه طلاق انجام شه ..بجاي اينكه بگه نرو بهم يا پول بگه داري تو راه اس داده تو خونه من ديگه پاتو نذار ...ديگه ازش متنفرم فقط يه حس عادت مونده برام همين
نظراتتون بگيد لطفا