ر دیشب رفت دکتر دکتر رفته بود مسافرت
بعد زنگ زد اسنپ بگیر برام
گرفتم
زنگ زدم مشخصات ماشین بگم
گفتم راستی سلیمانم امد
داداششه
بعد تو تا ساعت۸شب وایمیستی سرکار روی سر منم منت میذاری ک سرکارم با این کمر دردم(دیسک کمرش پاره شد زده ب نخاع)
بعد الان سلیمان اومده (باهم کارمیکنن)
بعد گفت به توچه
فهمیدی ب تو چه ک داداش من کی میاد
منم اینارو در جواب نوشتم
از دیشب باهم قهریم
صب رفتم پیاده روی برگشتم گفتم میخوام برم خونه مامانم
جواب نداد گفتم باتوام ها
گفت برو ب درک مهم نیس بعدم پاشد رفت سرکار