2737
2734
عنوان

خانوما بیاین همه راهکار بدین،من بااین مادرشوهر چکار کنم....

| مشاهده متن کامل بحث + 1129 بازدید | 85 پست
آخه مگه میشه اصلا... چیزی نمیگم بدتر میشه روز بروز....

سلام مادرشوهرمنم همینه شاید بدتر .

اگر واسه برادرشوهرت رفتن خواستگاری نگفتن بهت که طوری نیست .

من طبقه بالای مادرشوهرم هستم ی روز گفتن فردا شب عقد (برادرشوهرم هست)

یا زن همین برادرشوهرم باردار بود من میدیم ظاهرش عوض شده چند بار پرسیدم فلانی حامله هست مادرشوخرم گفت نهههههههه.

جلو شوهرم خوبه مهربونه .پشت سرش اصلاا مهل نمیزاره انگار خفتوک افتاده روش.

امااااااا.

جواب ندادن بهترین کاره .

من خودم زدم به بی خیالی وقتی ی حرفی یا ی رفتاری میکنه تو دل خودم میگم یخچال جوابشو بده .

گاز جوابشو بده .

خخخخ اونم چند بار میگا وقتی میبینه من نمیشنوم بی خیال میشه .

عزیزم وقتی بعصی از رفتارا و حرفا رو میشنوی به خودت بگو با گاز بود با یخچال بود به من که نبود .


ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
خودش نشسته بودخانم ک من ببرم

توام برو بشین مگه ادمشونی اگه قدر میدونست اکی بود متاسفانه بیشعورن نن میرم خونه مامانم یه لیوان میشورم ازم تشکر میکنه خونه مادرشوهرم صدتا ظرفم بشورم یه تشکر نمیکنه انگار وظیفته من بعد غذا ازش تشکر میکردم جوابمو نمیداد خودشو میزد نشنیدن به بار همه بودیم تشکر کردم خودشو زد نشنیدن منم سه بار بلند تکرار کردم همه متوحه رفتارش شدن کل بچه هاش متوجه شدن با دامادشون اونم دید اوضاع خیلی خیط شده گفت نوش جونت دامادش چشاش چهارتا شده بود

2738
نزنین عزیزم خودتون پر توقعش کردین عادت های بدی پیدا کردی شما،اصلا کلا باید رفتارت رو عوض کنی با شوهر ...

وای صدددبار بشوهرم گفتم...

آخه یبار زنگ نزده بودیم و گوشیا تو کیف بود 

صدددددبار زتگ زده بودن و بمامانمینا زنگ زده بودن ک ما مثلا نگرانیم!!

چشم از پنجره بردار؛منجی در آینه است....

سلام.اره عزیزم من میدونم چی میگی.مادرشوهر من هم یکی از اوناییه ک کتاب بیشعوری رو واسش نوشتن.

سرشار از توقع از ماست اما خودش هیچ کاری واسه ما نمیکنه نمونش سه تا تایپک اخرم...

هیچوقت هیچوقتتتتت ب من زنگ نمیزنه و فقط شوهرم...اونم گاهی.نه ک بگم با شوهرم خوبه ها نه.پسر خودشم دوست نداره فقط شکمشو دوست داره فقط.ازش متنفرم گامبو رو...

اصلا مارو دعوت نمیکنه بخدا شوهرم خودش خودمونو دعوت میکنه.بعد دو هفته میریم خونش اونوقت از بیرون یه جوجه کباب دوهزاری میخره با نون میذاره جلومون خودشم نمیخوره میگه فردا ازمایش دارم...بعد میاد خونه ما عین یه خ..س غذا میخوره تهشم درمیاره بعد اگه اضافه بیاد ندم ببره میره کلی حرف درست میکنه واسم.

مثلا اومده بود من پلو و مرغ و الویه و کیک الویه درست کرده بودم با ژله و سالاد و سبزی و دوغ و...

بعد ب شوهرم گفته بود الویه پیش غذاست...

ایشون توی هتل شرایتون زندگی میکرده الویه واسش پیش غذاس

اینام ب ما هیچی رو نمیگن...بخدا همه چیو کتمان میکنن.ب شوهرم قبلا ها میگفتن میگفتن ب زنت نگو( ب بچشون دورویی یاد میدن) ولی الان دیگه ب شوهرمم نمیگن چون فهمیدن میاد همه چیو ب من میگه.

برادرشوهرم یکسال از شوهرم کوچیکتره ولی یکسال قبل ما ازدواح کرده بوده.بعد همزمان با عروسی ما زنش طلاق گرفت رفت(داستانش طولانیه بماند...)

الان یکسال و نیمه واسش میرن خواستگاری ب ما نگفتن

حتی الان حدود یکماهه زن گرفتن واسش محرم کردن اصلا نگفتن ب ما.بعد یکماه گفتن

فوق العاده دروغگوعه همش دروغ میگه ک منو خراب کنه منم یاد گرفتم چیکارش کنم مثلا راجع ب قیمتها.من میگم مثلا مرغ خریدم ۱۳ اون میگه گرون خریدی تو بازار روز ۱۰ هست.بعد هزار بار ضایعش کردم فرستادم شوهرمو همونجا ک ببینه مامانش دروع میگه بعدشم شوهرم اومد گفت بهش اما از رو نمیره...

اعصاب منو خرد میکنه بخدا از مشهد اومدیم ب شوهرم گفته باید شام بدید بعد زیارت بعد خودش رفته بود کربلا هیچی نداد سوغاتی هم یه جانماز قراضه اورد واسه من..

سوغاتیشو بردیم از جاش بلند نشد ببینه چی خریدیم تا خودم گفتم بعد گفت مرسی.همین.زعفرون و نبات خریده بودم ی بلوز هم واسه دخترش.

بعد اولش حرف دراورده چرا واسه حسین نخریدین...شوهرم گفته اون واسه ما خریده ک ما بخریم؟؟خیلی خسیسه اخه داداشش.

بعدم حرف دراورده ک نبات اشغالی خریدین.شوهرم گفته زعفرون خریدیم واست.بعد لال شده.خودش میره کاشان اونوقت ی عالمه سوغات شیرینی های خوشمزه داره کاشان.اونوقت واسه ما یه دبه ماست ۵ تومنی میارن...

من چی بگم اخه؟اگه داستان عروسی گرفتنشون رو تعریف کنم واسم گریه میکنید اینا اعجوبه هستن...

بازم بگه یا بسع؟؟؟

💜مهدی جان💜       اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من، دل من داند و من دانم و دل داند و من...              همسر خوب و وفادارم این را بدان که تمام وجود من در تو خلاصه شده است.سایه ات مستدام حضرت یار💑

اسی من حال و روز تو رو داشتم منتها صد درجه بد تر هر چی خوبی کردم باز بهم نارو زدن منم شدم یکی مث خودشون الان برا سلام کردنم جلوم زانو میزنن

                                                                                                 💖 آرزوهای قشنگتون واقعی بشه💓.
توام برو بشین مگه ادمشونی اگه قدر میدونست اکی بود متاسفانه بیشعورن نن میرم خونه مامانم یه لیوان میشو ...

اینم همینه صد بار بدتر....

فقطم با من لجه....

ن

نمیدونم چ هیزم تری بهش فروختم بخدا

چشم از پنجره بردار؛منجی در آینه است....
کاراشو ک میکنم بدنام کرده منو.... ک مردم عروس دارن منم دارم! حالا متدرشوهر خودش زندست و پییییر&nbs ...

خب همینو بزن تو سرش دیگه

                                                                               دنـیا اگهـ عـدالتـ داشتـ ،مـرد همـ بکارتـ داشتـ

تا میتونی کم برو خونش وقتایی هم که میری فقط تو جمع کار کن که شوهرت ببینه محلش نذار با بقیه مخصوصا شوهرت بگو و بخند حرصش بده اگ هربارمتلک میندازه تو سرگرم حرف زدن باشی و محل بهش نذاری که ببینه نمیتونه بسوزوندت به مرور کمتر میشه جالبه که مشکل همس

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز