بگین
ندارم فعلا خدا بقیه اش رو بخیر بگذرونه
عاشقیت حرمت داره ،نه خنده
وای من خیلی ضایع بودم😐استینامو میدادم بالا بعد تو سرویس جوری مینشستم ک استینم بالا باشه بعد فکر میکردم ماشین بغلیا عاشقم میشن😐
من دیگه خسته شدم اینقدر سوتی دادم خیلی به خودم میگم که خولم و گیج اما باز سوتی میدم
دیگه اطرافیانم و خانوادع واسشون عادی شده سوتیای من
ما یه بار با بچه ها داشتیم میرقصیدیم تو حیاط و با گوشی آهنگ گذاشته بودیم...یهو ناظم اومد...گوشی دست من بود و به ناچار گذاشتم تو جیبم..یهو ناظم گفت بیا دفتر...سکته کردما...بیچاره دوستمم که گوشی مال اون بود رنگش پریده بود...رفتم یهو ناظم و مدیر گفتن تو که دختر خوبی هستی از این به بعد مامور مخفی هستی تو طبقه سوم که بگی کی چسکار میکنه...طبقه سوم مال سال سوم بود...نگم براتون که از بعد اون روز چه ضیافتی در اون طبقه برپا بود
سوم راهنمایی بودم،یه دفتر خاطرات ودفتر شعر داشتم،پایین همه صفحهها شو امضا کرده بودم به انگلیسی اول اسم خودمو نوشته بودم،بعد عاشق پسر خالم شدم رفتم همه ی حروفا رو عوض کردم واول اسن اونو نوشتم،بعد دفترمو خاهرش برده بود مثلا از روش شعر کپی کنه،داده بود بهش خونده بودشون
عشقای راه مدرسه 😂 یادمه در مدرسه وایساده بودیم یه پسره خیلی خوشکل از ماسین پیاده شد رفت توی سوپر کنار مدرسه من به شخصه با دیدنش تشنج کردم همه ی دخترا هجوم اوردن توی مغازه 😂
عاشق محسن افشانی بودم😐....
واییییی من اول راهنمایی پشت مدرسمون دبیرستان پسرونه بود عاشق یه پسره ای شده بودم براش نامه نوشتم خاک تو سرم چه چیزای نوشته بودم ادم اسکولی بودم برای خودم پسره خوشگللل من ابرو پاچه بزی صورتم پر مووو اونم سیاهه سیبیل داشتم از این فرمونیا 😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
