بچه ها تروخدا با حرفاتون اذیتم نکنید به اندازه دلم گرفته . رابطم با شوهرم انقد سرد شده دوسش ندارم نمیخوام زندگی کنم 😔نمیتونم جدا شم پشتیبانی ندارم جاریمم همش با شوهر من بگو بخند میکنه بخدا دلم شکسته بهش میگم با اون شوخی نکن بهمان نکن ولی هعی 😔 بخدا از زندگی خسته شدم الانم اهنگ دلم گیره مجید علیپور دارم گوش میکنم بخدا از زندگی خسته شدم احساس میکنم افسردگی گرفتم این زندگی حق من نیس هروز خدا ناراحتم یه امیدی ندارم تو این خونه 😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بابا دوستان مشکل هرکسی اندازه دل خودش بزرگه حالا ممکنه برا یکی دیگه کوچیک باشه چون آدما باهم فرق میکنن حالا چرا عجیبه براتون که این موضوع برا یه نفر مشکله😞😞
بابام آسمونی شد یادتونه میگفتم برا سلامتیش دعا کنین ؛ بابام رفت و رو دلم یه دنیا غم گذاشت( قبلا عضو بودم ولی بخاطر زدن حرف حق اونایی که تاب شنیدن نداشتن ترکوندن کاربریم رو)
انتخاب با خودته میتونی اتقد خودتو ازار بدی و حرص بخوری تا از ریخت و قیافه بیفتی یا میتونی خیلی بی تفاوت باشی خودت کمک کنی به خودت تا وضعیتت بهتر شه
بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین.
کاملا درکت میکنم جاری عوصی منم با اینکه ده سال از شدهرم بزرگتره انجمان کرمی نیزیهت براش که خدا میدونه بخدا اون اوایل دیگه بهشون شک کرده بودم اصلا ناجور بودن دیگه مثلا نیخواستیم عکس بگیریم نیرفت مینوند بغل دست شوهرم آنچنان نازی واسش میکرد که خدا میدونع یا رفته بودیم پارک افتاده بود با شوهرم به قدم زدن یا تو عروسیا وقتی لباس لختی موشیده بود هرحور بود خودشو نشون شوعرم میداد اصلا ی چیزی بود تا اینکه کم کم خودم اون روی زشتشو به شوهرم نشون دادم الان ازش متنفره و به زور نگاش میکنه