کلا باهم مشکل داریم رفتم چن روز ازش
دور باشم ببینم بینمون بهتر میشهریا نه پدر مادرمم فوت کردن کسیو ندارم رفتم خونه خواهرم امروز برگشتم تو مدتی که اونجا بودم اصلا زنگ نزد بهم احوال بچم بپرسه
یا خودم فقط ی بار اونم خانوادش زورش کرده بودن امروز برگشتم سرکاربود زنگ زدم گفت میرم گیم نت یکی دوساعت دیگه میام اومدم خونه با وجود ایکه ازش متنفر شدم ارایش کردم شام پختم هرچ منتظر شدم نیومد مامانش بم پیام داد اومده اینجا گرفته خوابیده صداش زدیم پاشو برو پیش زن و بچت باز خوابیده
منم گفتم ولش کنید بزارید راحت باشه هرجور راحته