2737
2739

#دختری_باموهای_سپید_در_دهه_دوم_زندگی_اش 

#پارت_۴

شیرین.قلیوند#

در آهنی قرمز را بستم

وارد حیاط کوچک سردمون شدم

سردمون...برام این جمع بستن تعجب آور بود

چادر رو همون‌طور تاخورده انداختم رو بند

در الومینیومی ورودی رو باز کردم

از لرزش در

قطرات شبنم که روی در بود چکید

در رو بستم و پشت در نشستم

کل قطرات سرد روی در نشست به کمرم

کفشهاش کنارم بود

عکس ماه عسلمون روبروم بود

زل زدم

به پام

به لرزش دستم

معده ام می‌سوخت

بدون اینکه بلند شم،کیف و عکس رو پرت کردم کنار جاکفشی،تنها بودم

چقد زودتنهاییم ریشه دواند،

تنهایی

کنارم نشسته بود

توی لحظه لحظه امروز جا خوش کرده بود

ریشه دوانده بود تویِ تنم

تویِ تک تک سلول هایم...

بعد از آن لحظه

تنهایی

جزئی از هستی ام شد،

یک جوری که انگار اول تنهایی در را باز کرده بود و بعد خودم به این خانه امدم.

یک چیزی میلنگید در این خانه

 شبیه دست

شبیه چشم

شبیه تمامِ اعضا تنت که نباشند یک جایِ کار میلنگد...

تنهایی ریشه دواند توی تنم،

ماندن را از یاد میبرم

جوری که انگار هیچ وقت بلدش نبودم؛وقتی به خانه بیایی جای من

تنهایی را میبینی که

ریشه دوانده باشد توی آجر به آجر دیوارهای خانه

دیگر رفتن این تنها محال میشود محالِ مطلق.

و من

چنان خو گرفته ام به این تنهایی،

به دستانِ سرد پر از لرز

به در آغوش گرفتن زانوهایم جایِ شانه هایِ کسی،

که ما شدنمان دیگر محال است

باید جمع میکردم چمدانم را

و چه سخت است رفتنِ درخت از وطنش

وطنی که چند سال است ریشه دوانده

ایستادم

درد تا مغز استخوانم دوید

پامو بالاتر نگه داشتم و کفش پای راستم را از پا کندم

و لنگ لنگان رفتم سمت اتاق خواب

دکمه مانتوام را باز کردم لرزش دستم کاملا مشهود بود

این ضعف از جسمم بود یا از درد روحم

سمت کمد رفتم و بافتی بیرون کشیدم حداقل گرما را از یک بافت انتظار داشتم

بافتی که یکایک رجش بوی مادر میداد

مادر

مادر

باید تماسی میگرفتم،کیفم کجا بود؟

سر و گردن را کشیدم سمت هال کیفم روی مبل تک نفره کنار در بود

سریع بلوز را کشیدم سمتم و همزمان با عوض کردن لباسم رفتم سمت کیف

مقنعه ام که افتاد

موهایم آزاد شد

 فر خورده بودند

کیف را برداشتم و پوشه عکس را کنار زدم و گوشی را برداشتم و کیف راهم پرت کردم کنار پوشه عکس

 

بر قامت دلربای مهدی عج صلوات.کور و کَر عشقیم؛ تو کَر، من ز تو کَرتر🤕                                    تو خاک به سر هستی و من خاک به سر تر😑😒                               گویند که عشّاق جهان عقل ندارند🤪                                                یعنی تو خَری، من به مراتب ز تو خَرتر
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687