داشتیم میرفتیم یه گربه وسط کوچه مرده بود من فوبیای گربه دارم طوری که اگه یه گربه این دست باشه من میرم اونطرف خیابون خلاصه داشتم میرفتم مامانم گفت وای اینو ببین من توجهی نکردم یه دفعه کنار پامو دیدم که گربه مرده بود😑 کل تنم لرزید پر چشمام اشک شد تا چند دقیقه همونجوری هنگ بودم نمیتونستم چیزی بگم..الانم یادش میوفتم دیوونه میشم