شوهرم اخلاقاش اکثرا خوبه اذیت کن نیست. تنها اخلاق مضخرفی که داره اینه شبا میره قهوه خونه. قبلا در حد یک ساعت میرفت هفته اخیر کار و بارش خیلی کم شده میره قهوه خونه 12 میره 3 صبح میاد. دیشب 11 رفت 4 صبح اومد رفته بود خونه باباش پیس داداشاشو پسر عموهاش اخه مامانش اینا خونع نبودن. مطمئنم که جای بدی نمیره چیزی نمیکشه ولی اخه هرشب من تنها میمونم دلم میگیره این درست نیست.خیلی بهش گفتم نکن این کارو. قهرم کردم فایده نداشته تهش یجوری از دلم درمیاره ولی باز کار خودشو میکنه. امشب دیگه تحمل نکردم جلو پسر عمش اروم ولی جوری که پسر عمش بشنوه به شوهرم گفتم عزیزم تو زن و بچه داری درست نیست مار و انقد تنها بزاری نرو شوهرمم چیزی نگفت ولی خیلی خوب باهام رفتار کرد جلو اونا. لحنم کمی عصبی بود. بعد که تنها شدیم گفت میخوای جلو ا نا نشون بدی رو من سواری؟ منم گفتم خستم کردی میری 4 صبح میای و یهو گریه شدید کردم گفت شیون نکن کی مرده اینطوری گریه میکنی؟ لااقل نمیگی یکم جو خونرو خوب کنم که این بیاد خونه!!! ؟؟ گفتم من هرکاری برات بکنم تو قهوه خونرو ترجیح میدی بهونه نیار. منو گذاشت خونه و رفت! خونه بابام بودیم. یا بارم گفت تو ادمو بازخواست میکنی گیر میدی!
خیال داره تا صبح نیاد من نپرسم کجا بودی!
الان تنها نشستم. ز زدم گفتم کی میای گفت نیم ساعت چهل دقیقه دیگه!
چیکار کنم بچه ها تروروخدا راهکار بدین
بچمونم 50 روزشه