امروز کلا فاز درد و دل گرفتم ...
دیشب ب دستم نگاه کردم و دقت کردم چیزیو دیدم ک این همه مدت جلو چشمم بود و برام مهم نبود...
ولی دیشب ی قطره اشکی ریختم ب خاطرش از ته دل ...
وقتی بچه بودم ی حرف زشت یاد گرفته بودم البته اون موقع زشت بود الان تقریبا برا خیلیا عادی شده ،ن همه !بیشتر افراد
یادمه مادرم خیلی حساس بود رو این کلمه و کلا میخواست خیلی با تربیت بار بیام احساس میکنم خیلی فاز داشته و اینا...خلاصه اینکه حتی نمیزاشتن برم با بچه ها بازی کنم یا...
فقط یادم میاد یبار ک این حرفو تکرار کردم قاشقو گذاشت روی گاز داغ داغ شد گذاشت پشت دست راستم ...
سوختم...انقد مظلوم بودم حتی میدونستم میخواد داغم کنه فرار نکردم ی گوشه نشستم منتظر قاشق
...چجوری دلش اومد ؟دارم دیوونه میشم بعد بیست سال یادم افتاده
اونوقتا مثه الان نبود خودم یادمه بیشتر خانواده ها حداقل یکبار ی کتک کوچولو زدن بچشونو ..
اما داغ کردن؟اونم در حدی ک جاش بعد بیست سااال رو دستم مونده ،من الانشم ک ی جام بد میسوزه بدنم چون هنوز جوونه ترمیم میکنه جاش ی ذره نمیمونه
یعنی ببینین چجوری منو داغ کرد ک تو اون سن و تا ب امروز جاش مونده...
اونایی ک مادر شدن بگن واقعا مادرم چجوری تونست