من باخانواده شوهرم مشکلی ندارم.امروز خونه خواهرشوهرم مجلس عزاداری برای خانما بود.غذا درست کرده بود و داد.بعد هی بهم دیگه میگفتن مهمونا که رفتن سفره میندازیم میخوریم.بعد مهمونابیشترشون رفته بودن منم گفتم پس منم میرم بعدگفتن باشه غذاهم ببر.بچه ها یت کلمه نگفتن توام بمون.حتی یکبااار.....
منم ته دلم یجوری شد!اومدم خونه تنهایی ناهارخوردم...
من حساسم یاچی؟؟؟