من ازشب عروسی واژینیسموس بودم باشوهرم اصلانمیتونستیم رابطه داشته باشیم تاده ماه بعدعروسی هنوزپرده داشتم سرهمین مسأله چه سختیهاومشکلات که برام پیش نیومد،هرچی شب وروزتونت سرچ میکردیم در موردش هرچی دکترمیرفتم همشون فقط پمادمیدادن وهیچ راه ب جایی نمیبردیم دیگه زندگیمون درآستانه متلاشی شدن بودکسی هم جزمادرمن خبرنداشت ازاین مشکل