اگه میخوای دیگه سراغش نره سعی کن یه مدت همه لحظاتتون با هم باشه
شاید مجبور بشی همش خونه باشی چون پاهاش جون نداره ک بتونه باهات بیاد بیرون مهمتر از اون تو ذهنش فقط یه چیز هست اینکه کاش بتونم یه بار دیگه قرص بخورم از یه طرفم باید با این وسوسه مقابله کنه نباید بخوره
تو باید بیشتر باهاش راجبه این صحبت کنی بگی خیلی خوشحالم ک بخاطر زندگیمونتونستی مواد روبذاری کنار و من واقعا الان احساس غرور میکنم ک تو اینقدر قوی بودی و بیشتر با زبون بازی بهش انرژی بده
غذاهای و مغزیجات مقوی و خوب هم واسش درست کن
دقیقا مثل یه پرستار مهربون باش واسش تا بتونه خودش رو پیدا کنه و جون بگیره
اونوقته ک زندگیت دوباره روی خوش میبینه و شوهرت راستی راستی بهت مهربونی میکنه