دختره اجازه نمیده بیرون بره. ماها همسنیشیم همه جا میریم خب اینم دلش میخواد
جوری عقده ای شده ک میپیچونه مامانشو به اسم من میره پارتی هردفعه ام مامانش میفهمه میاد دم خونه ما
مامانم میگ خب دخترتو نترسون باهاش دوست باش حرفاشو بهت بگه
میگفت ن فاطمه (من) دوست پسر داره
مامانم گفت اره داره من درجریانم همه حرفاشم میاد به من میزنه