2733
2734
عنوان

من خودم را دوست دارم

| مشاهده متن کامل بحث + 898819 بازدید | 5926 پست

یک خاطره از خودم تعریف کنم براتون. خانواده من،خانواده مذهبی ای هستند و پوشش چادر دارند. من به علت تحصیلاتم و شغلم، انسان مدرنی بودم برخلاف خانواده ام. به خیلی اصول پایبند بودم در پوشش،ولی به خیلی موارد هم نه. چون الگویی برای یک خانم باحجاب بدون پوشش چادر در اطرافم نداشتم،خیلی راحت یک شال روی سرم می انداختم،ولی کمی از موهایم بیرون بود. بعد سالها و سالها دنبال رشد شخصی و تعالی خودم بودم،ولی همیشه یک جای کار می لنگید،چون یک ظاهر دوگانه داشتم و یک خانواده مذهبی، مدام ترس از نظر اطرافیانم داشتم. هروقت سمت خانواده میرفتم شالم رو میکشیدم جلو و در خیابان نگران دیده نشدنم توسط دوستان و آشنایان بودم. این باور من بود که باید حجاب داشته باشم،اما تن به نوع حجاب خانواده ام نمی دادم. تا یک روز به این نتیجه رسیدم که من میتوانم سبک شخصی خودم را در حجاب داشته باشم،مانتوهای شیک،رنگ روشن و کمی بلندتر گرفتم.روسری های شاد بزرگ و بلند گرفتم،با همان آرایش ملایم خودم،روسری رو بدون اینکه موهام دیده بشه بستم. حالا دیگه من دارای سبک منحصر به فرد خودم در پوشش هستم. حالا دیگه من دارای یک چهره هستم. حالا دیگه من ترسی از قضاوت کسی ندارم. حالا دیگه من میتونم خودم رو به عنوان یک انسان ارزشمند دوست داشته باشم. حالا میدونم خدا هم از من راضی تر هست و این یک حس خوب مضاعف بهم میده. حالا میبینم اطرافیانم احترام بیشتری برام قائل هستن. حالا دیگه میبینم که از اطرافیانی که مقید به چیزی نیستن جدا شدم. حالا دیگه تکلیف هرکس با من روشن شده. حالا میبینم بخاطر حجابم توی مهمونی ها همه نمیگذارن من پذیرایی کنم چون راحت نیستم. حالا همه و پدر مادرم به من افتخار میکنن. حالا دیگه من برای کسایی که دوست دارند شیک و به روز و باحجاب باشن یک الگو شدم. حالا میتونم خیلی هارو به این راه دعوت کنم با ظاهرم و پوششم و باعث خیر توی زندگی هاشون بشم. حالا دیگه همسرم به من و اینکه یک خانمی داره که همرنگ جماعت نیست و خاص هست افتخار میکنه. حالا دیگه میبینم آقایون توی خیابون وقتی از کنار من رد میشن خودشون رو جمع تر میکنن. و از تمام این ها مهم تر من میتونم از صمیم قلبم خودم رو دوست داشته باشم.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

یک چیزی بگم دوستان برای مدیریت تغذیه ای و مالی خونه. همه مون میدونیم که اکثر هزینه غذاییمون، میره برای محصولات کارخونه ای. محصولاتی مثل شکلات ها،ژله ها،کیک ها،چیپس و پفک و سس و پنیر پیتزا، ماست و پنیر کارخونه ای، انواع همبرگر ها و پیتزاها و غذاهایی که ارزش غذایی ندارند، وقتی اینهارو از سبد خانواده تون حذف کنید،کلی پول اضافه میارین که صرف سلامتی تون میشه،من بجای انواع آبمیوه های صنعتی که مبلغ بالایی هم باید بدیم برای کمی اسانس و شکر و نگهدارنده،هفته ای پنج کیلو هویج میگیرم و سه بار در هفته اب هویج تازه و سالم دارم،اون هم با هزینه شش هزار تومان ناقابل،در صورتیکه یک پاکت آبمیوه که پر از مریضی هست همین قیمته. شش ماهه چند تا پاکت آبمیوه از یکی از همین برندهای معروف توی کابینت من هست،اگه الان نشونتون بدم،سالمه سالمه و خراب نشده،آخه چطور امکانش هست؟ آبمیوه طبیعی رو نمیشه دو روز تو یخچال نگه داشت. یا گاهی انگور میگیرم،یا سیب و آبشو میگیرم،زمستون هم پرتقال و لیمو شیرین. خیلی ها دیدم وقتی بهشون میگم سالم بخورین،میگن هزینه اش بالاست،نه،من میتونم بهتون ثابت کنم که سالم خوری حتی هزینه پائین تری داره،ولی مشکل عدم مدیریت و گاهی تنبلی هست. دست بچه شون یک پاکت آبمیوه و یک کیک میدن و میرن دنبال کارشون،بعد باید این بچه رو مدام ببرن دکتر و خرج دوا درمونش کنن. یا توی زمستون به جای دمنوش های طبیعی و سوپ های مقوی و گرم و آب پرتقال،غذاهای فریزری و صنعتی میدن،بعد مدام بچه مریض رو دنبال خودشون از این دکتر به اون دکتر می برند.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

دوستان تمرین امروزمون این باشه که ببینیم چه چیزهایی تو سبد غذایی خانوادمون هست؟ آیا این محصولات سالم هستند؟ آیا برای ما و خانوادمون مفید هستن؟ چه چیزهای غیر ضروری ای هست که میشه حذفشون کرد؟ چه چیزهایی رو میشه جایگزین کرد؟ مثلا سوسیس و کالباس و کیک و شیرینی حذف بشن. چای سیاه با چای سبز و دمنوش ها عوض بشه. جایگزین کیک و شیرینی،کیک های سالم خونگی بشه. جایگزین قند و شکر،خرما و توت خشک و کشمش بشه. و اینکه سعی کنیم بیشتر خریدهامون از میوه و سبزی فروشی ها انجام بشه،نه سوپر مارکت ها. هرکس دوست داشت میتونه به این لیست چیزی اضافه کنه و دوستان رو راهنمایی کنه. حتما روی کاغذ بیارید این موارد رو،معجزه نوشتن رو دست کم نگیرید دوستان.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

دوستان فکر کنترل،سرک کشیدن و چک کردن همسرتون رو از سرتون بیرون کنید. تمام تمرکزتون رو نگذارید روی همسرتون. به این فکر کنید که آیا من خودم همسر دلچسب و شایسته ای برای اون هستم؟ و اگر هستید و وظیفه تون رو به نحو احسن انجام دادید،دیگه نگران چیزی نباشید. و اگر نیستید تلاش کنید تا به اون ایده آلی که از نظر خودتون هستید برسید. برای جذب همسرتون وقتتون رو بگذارید روی خودتون و پیشرفت ظاهری و باطنی خودتون،نه کنترل همسرتون.بیاین ما خانم ها یک تغییر رویه بدیم،تا نسل بهتری رو تربیت کنیم،بیاین به یک اصولی متعهد بشیم برای حفظ بنیان زندگی خودمون و دیگران.ترس از دست دادن و خیانت همسرتون رو نداشته باشین ترس این رو داشته باشین که مبادا وظیفه تون رو خوب انجام نداده باشین ترس اولی مخربه ترس دومی سازنده.همه ما یک تعریفی از یک خانم ایده آل تو ذهنمون داریم مال هرکدوم مون متفاوت از دیگریست تلاش کنید به اون من ایده آلتون برسید،اگه نه اون تصویر خانم ایده آل همیشه بهتون پیام میده که به اندازه کافی خوب نیستی این حس خوب نبودن مارو به ترس از دادن همسرمون میکشونه و این یک ترس هولناک و خیلی خیلی مخربه ممکنه کاری کنیم که واقعا همسرمون رو به اون جهت سوق بدیم.پس تلاش کنیم در جهت سازندگی نیرو و فکرمون رو در جهت مثبت سوق بدیم. آیا من یک زن ایده آلم؟ آیا من یک فرد دوست داشتنی ام؟ چه نقصی دارم؟ کمبود وزن؟اضافه وزن؟ پوست و موی خراب؟ عدم اعتماد به نفس یا عزت نفس؟ معنویات و روحیه پائین؟ کمبود تحصیلات؟ اون چه چیزی هست که منو رنج میده و نمیگذاره به اون من ایده آلم برسم؟ چه ترس ها و موانع ذهنی ای دارم؟

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
2731

تلاش کنیم تا روی ظاهر و باطنمون کار کنیم. ما خانم ها،خودمون،برای خودمون جامعه رو نا امن کردیم. با پوشش و آرایش ها و جراحی های نا متعارف. شاید من نوعی،شرایط مالی خوبی داشته باشم برای این کارها،شاید شمای نوعی وقت مناسبی داشته باشی برای تناسب اندام و اصلا مادرزادی فیزیک خیلی خاصی داشته باشی. آیا باید داشته هامون رو تو چشم همسران همدیگه کنیم؟ اصلا بحث حجاب و اینهارو دوست ندارم بکنم، فقط دارم فکر میکنم و فکرهامو بلند برای شما میگم. آیا من میتونم فضارو برای شما ناامن کنم و چشم همسر شمارو دنبال خودم بکشونم؟ آیا به این باور اعتقاد نداریم که از هر دست بدیم،از همون دست میگیریم؟ آیا اگه من حواس همسر کسی رو به خودم و ویژگی های زنانه ام جلب کنم،کس دیگری حواس همسر منو به خودش جلب نمیکنه؟ آیا ما خودمون خانم ها نیستیم که این شرایط رو به امید از دست ندادن همسرانمون و میل به خودنماییمون راه ننداختیم؟ما خودمون،توقع آقایون رو از خودمون بالا بردیم.عزت نفس خودمون رو خراب کردیم،ظاهر جامعه رو آلوده کردیم،به دخترانمون جلوه گری رو آموزش دادیم و به تبعش پسرانمون چشم ناپاک شدن.نباید تمام افتخار ما رنگ مو و شکل بینی مون باشه، ما قبل از زن بودن، یک انسان هستیم.طرز تفکر و رفتارمون خوبمون رو به دیگران نشون بدیم، فهم و کمالاتمون رو نشون بدیم، نه بدنمون رو. به قول دکتر شریعتی: زنی که اندیشه ای برای نمایش ندارد، از ظاهرش برای نمایش استفاده می کند.ما ارزشمند تر از اون هستیم که فقط به دنبال ظاهر و نمایش اون باشیم.همه ما احتیاج داریم تا بوسیله اون اظهار وجود کنیم، بگیم ما هم هستیم، اون رو نشون بدیم، این ذات بشر هست، یکی با تحصیلاتش خودش رو نشون میده، یکی با پولش، یکی با ادبش، یکی یک اختراع میکنه و سر تیتر خبرها میشه و یکی با جنایت دیده میشه.ما می خواهیم با چی خودمون رو نشون بدیم؟

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

همه چیز از من و شما شروع میشه. من باور دارم که سکان خانواده و اجتماع من خانم هستم و فرزندانی که تربیت میکنم. تاثیری که ما روی همسرانمون داریم برای رشدشون و تعالی فکرشون بی حد و اندازه است. اما از ما خانم ها عزت نفس و دوست داشتن خودمون رو گرفتند،مارو پست و حقیر کردند تا تن به حقارت بدیم. تبلیغات تلویزیون و ماهواره به ما نشون داد که یک زن ایده آل کسی هست که وزن 45 و قد 180 داشته باشه،موهای بلوند و بلند داشته باشه،پوست فلان و بیسار داشته باشه،و وقتی ما توی چارت اونها نگنجیدیم نگران شدیم. دوست داشتن خودمون رو گذاشتیم کنار و مهر بد بودن به خودمون زدیم. فهمیدیم که ما بدیم،ما کمیم،ما احتیاج به جراحی و ارایش و رنگ مو داریم. به ما یاد ندادن که خود منحصر بفردمون رو دوست داشته باشیم.برای دوست داشته شدن تن به جراحی و آرایش های سنگین دادیم و مردها مارو احمق خوندن. مردها فکر کردند که در گرانبهایی هستن که ما سر اونها رقابت میکنیم،پس مارو ذلیل دونستند.به ما گفتند که پسرها کم اند و دخترها زیاد. ما هم با همدیگه به رقابت پرداختیم و از عمر و پول و بدنمون هزینه کردیم برای جلب نظر آقایون.و همه چیز به نفع آقایون شد و ما ضعیف و عقب مانده و غرق در خیالات و افسرده.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

اگر مادران ما،باورهاشون تغییر میکرد و به نسل ما جور دیگری منتقل می کرد،امروز ما این شرایط رو داشتیم؟ اگر به ما گفته میشد خودت رو دوست بدار اگر به ما گفته میشد تو با همین موهای فرفری ات زیبا هستی اگر به ما گفته میشد ورزش کن و هیکل متناسبی داشته باش،شاید چهره تو دست خودت نبود،ولی اندامت به دست خودت است اگر به ما گفته میشد تورا همانطور که هستی دوست داریم اگر مادران ما می فهمیدند که ما شرایط جسمی و ذهنی خاص خودمان را داریم و مارو با دیگران مقایسه نمی کردند اگر به ما قدرت نه گفتن میدادند اگر به ما مدیریت خشم می اموختند اگر به ما یاد میدادند به جای انفعال و پرخاشگری چطور قاطعانه برخورد کنیم آیا امروز زنان اجتماع اینجا بودند و از ترس مادر شوهر و خواهر شوهر و خیانت همسر به خودشان می پیچیدند؟

خوشا راهی که پایانش تو باشی...

خوشحالم خانم ها که تلاش دارید روی خودتون کار کنید. تو طول روز صدبار،هزار بار این جمله تاکیدی رو تکرار کنید،بگید من خودمو دوست دارم،من خودمو دوست دارم،من خودمو دوست دارم. بگذارید ضمیر ناخودآگاهتون این پیام جدید رو بشنوه و باور کنه.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
2738


همه ما انسان ها،دو تا صدا همیشه تو سرمون داریم. یکی والد نکوهشگرمون هست که مدام به ما میگه تو بدی،تو زشتی،کارت بد بود،تو نمیتونی و یک والد حمایتگر داریم که به ما میگه امروز چه خوشگل شدی،تو خانم خوبی هستی،مهربونی،خوش قلبی اجازه ندید والد نکوهش گرمون زیاد رشد کنه و مدام حرف بزنه.از یه جایی گلوش رو بگیرین و خفه اش کنید. تلاش کنید کار بدی انجام ندید و کارتون درست باشه،ولی با این والد نکوهشگر مصالحه نکنید.صدای انتقادیشو برای همیشه ببندید. به جاش روی صدای نوازشگر والد حمایتگر کار کنید،از خودتون تعریف کنید خودتون رو دوست داشته باشین تا زخم هاتون التیام پیدا کنه.
یک کلمه جادویی یادتون بدم اگه بهش فکر کنید. ما به هیچ کس اجازه نمیدیم بیشتر از اون چیزی که ما خودمون از خودمون سو استفاده میکنیم،از ما سو استفاده کنه.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
سلام ممکنه بیشتر توضیح بدین ..ممنونم

سلام عزیزم.ما اینجا باورهامون رو داریم تغییر می دهیم تا زندگیمون تغییر کنه.این باورهای رو بوسیله مشاهدات بیرونی و تجربیاتمون پیدا می کنیم.شاید من بتونم فقط ده تا تیپ شخصیتی و رفتاری رو توضیح بدم، اما اگر هر کس یک نکته بگه، ما صدها رفتار و طرز برخورد رو اینجا تحلیل می کنیم. به قول یکی از دوستان، اینجا سفره ای هست که هرچی بیاریم همه مون استفاده اش رو می کنیم.شما هم اگر فرد منحصر به فرد، موفق یا قابل توجهی برای یادگیری اطرافت داری یا دیدی، بیا و از رفتارهای خوبش بگو تا باورهاشو استخراج کنیم و باورهای اون رو در صورت درست بودن بپذیریم تا ما هم موفق بشیم.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...


من قبل از اینکه با مبحث خود دوستی اشنا بشم همیشه خودمو سرزنش می کردم خودمو تحقیر می کردم شدیدا از خودم عصبانی می شدم حتی گاهی خودمو تنبیه می کردم اما الان دیگه این کارو نمی کنم خودمو دل داری میدم و میگم اشکال نداره اتفاقه پیش میاد خودتو ناراحت نکن به خودم پاداش میدم خودمو با کسی مقایسه نمی کنم از خرد کردن خودم دست برداشتم از وقتی که بچه دار شدم به خودم میگم ببین چه طور ازکودکت نگه داری می کنی از وجود خودتم همونطور نگه داری کن با خودت مهربون باش 

سلام پرنسس عزیز ، آخر تاپیک قبل در مورد سکوت نوشتید چیزی که من دو روز پیش باهاش درگیر بودم و وقتی دیدم در موردش مطلب گذاشتید خیلی خوشحال شدم

راستش من آدم کم حرفی هستم و تمام چیزایی که تو اون کامنت نوشتید رو همیشه ذاتا انجام میدم. از این وضعیتم راضی هستم چون همیشه آرامشی رو در سکوت احساس کردم . 

ولی مشکل برخورد اطرافیان در مورد این کم حرف بودنه. دو روز پیش مهمانهایی داشتیم( از اقوام همسر ) از قضا پر حرف . یکیشون که بینهایت وراج و جیغ جیغو بود این جمله ی همیشگی رو بهم گفت : شما همیشه انقد آرومید و کم حرف میزنید ؟  

بعد از این جمله حس ضعف کردم ، حس کردم آنورمالم ، با اینکه سطح اجتماعیم بالاتر از اونا بود ولی حس کوچیک بودن کردم


این جمله برام تازگی نداشت ولی کار اشتباهی که کردم این بود که خواستم خودم رو تغییر بدم تو اون جمع و شروع کردم به صحبت و شوخی ، البته نه زیاد ولی همون مقدارشم منو از شخصیت اصلیم دور کرده بود . 

چرا من اینکارو کردم ؟   چون ترسیدم بهشون خوش نگذره و آخرش فکر کنن (من از بودن با اونا بدم میاد) و بی احترامی قلمداد کنن اینو 


نمیدونم درستش چیه توی اینجور مواقع ولی الان دو روزه خیلی احساس بدی دارم که تغییر رفتار دادم . از خودم بدم اومده . از طرفی نمیدونم توی اینجور مواقع چه رفتاری داشته باشم

به جای تربیت دیگران ، خودت را تربیت کن 
سلام عزیزم.ما اینجا باورهامون رو داریم تغییر می دهیم تا زندگیمون تغییر کنه.این باورهای رو بوسیله مشا ...

مرسی عزیزم ... من یک خواهر دادم که با شوهرش همیشه روی خواسته هاشون تمرکز میکنند تا حالا هم هر چیزی که خواسته اند بهترین رو به دست آوردند اونها معتقد که اگر روی چیزی که دلشون میخواد داشته باشند تمرکز کنند مثلا عکسش رو به دیوار بزنند و برای به دست آوردنش برنامه ریزی کنند و درباره خریدنش یا کسب کردنش با دیگران حرف بزنند راحت به دستش میارن البته خواهرم خیلی صبور و آرامه البته تا زمانی که چیزی عصبانیش نکنه واسه همین با صبر و حصله به نتیجه دلخواه میرسه اما من عجولم و با عجبله کردنهام کارهام ناقص و نتیجه خیلی طولانی مدت میشه ...  من فکر میکنم توانایی های اون رو ندارم و هر چیزی رو ناقص میخوام یا شاید به سطح کمتر راضی میشم و شاید هم اصلا یک مانع درونی برای رسیدن به خواسته هام دارم ... خیلی دلم میخواد به آرزوی که دارم برسم تلاش هم میکنم ولی زمانی که دارم بهش نزدیک میشم با یک مقاومت درونی مواجه میشم و دوباره میام سر خونه اول ... خیلی دلم میخواد بفهمم چه جوری باید این موضوع رو حل کنم

 
من قبل از اینکه با مبحث خود دوستی اشنا بشم همیشه خودمو سرزنش می کردم خودمو تحقیر می کردم شدیدا از خو ...

دقیقا، به مطلب خوبی اشاره کردی. همیشه به ما گفتند برای دیگران همان را بپسند که برای خودت می پسندی، هیچ کس به ما یاد نداد برای خودت هم همان را بپسند که برای دیگران می پسندی.بهترین غذا و پذیرایی و ظرف و ظروفمون مال مهمون هست، بدترینش مال خودمون.بهترین رفتارمون مال بچه دوست و همسایه است، بدترین رفتار مال خودمون.توی کتاب "تو شاهکاری دختر" ریچل میگه برای بچه هام غذاهای ارگانیک درست می کردم، اما خودم فست فود می خوردم، یکی گفت آیا حاضری بچه هات از غذای خودت بخورند؟گفتم هرگز، اون وقت بود که فهمیدم چه اجحافی در حق خودم می کردم.یکبار بشینیم و بنویسیم، برای دیگران چکار می کنیم و برای خودمون چی؟آیا به اندازه دیگران برای خودمون هم عزیز هستیم؟اگر نیستیم تغییر رویه بدیم.همه بیان بگن چه بدی های در حق خودشون کردند که اگر در حق یکی دیگه می کردند، یک لحظه هم تحملشون نمی کرد.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
پرنسس جان با نظرت موافقم یکبارخواهر همسرم  بخاطر حساسیتی که روی بچه ش داره خیلی بی پروا جلوی م ...

عزیزم تو الان شدیدا درگیر کینه شدی از خانواده همسرت، چون هر چیزی رو به موقع صحبت نکردی.سعی کن ببخشی شون، بخاطر خودت. تمرینات پاکسازی روح رو انجام بده، بنویس همه چیز رو، پاره کن، جای خلوت داد بزن، به بالشت مشت بزن تا خشمت خالی بشه، قرارمون چی شد با هم تاپیک قبلی و گروه؟هیچ توقعی نداشته باش از خانواده همسرت، نه سر زدن، نه دل سوزوندن، چون معمولا توی ایران همینجوری هست، خانواده همسر از خوشی تو خوشحال نمی شوند، از ناخوشی تو خوشحال میشن، هیچی ازشون نخواه، جز اینکه احترامت رو نگه دارند. و این احترام تا حد زیادی دست خودمون هست.با رفتارمون، با حرفهامون.هر پدیده ای یک خاصیتی داره، آب، خاصیت تری داره، حالا بشینیم مدام گریه کنیم که چرا آب مارو خیس کرد؟خانواده همسر هم خاصیتشون همین رفتارهای مشترک هست، پس راه مقابله باهاش رو پیدا کن؛ نه اینکه ناراحت و دلشکسته بشی ازشون.

خوشا راهی که پایانش تو باشی...
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز