سلام پرنسس عزیز ، آخر تاپیک قبل در مورد سکوت نوشتید چیزی که من دو روز پیش باهاش درگیر بودم و وقتی دیدم در موردش مطلب گذاشتید خیلی خوشحال شدم
راستش من آدم کم حرفی هستم و تمام چیزایی که تو اون کامنت نوشتید رو همیشه ذاتا انجام میدم. از این وضعیتم راضی هستم چون همیشه آرامشی رو در سکوت احساس کردم .
ولی مشکل برخورد اطرافیان در مورد این کم حرف بودنه. دو روز پیش مهمانهایی داشتیم( از اقوام همسر ) از قضا پر حرف . یکیشون که بینهایت وراج و جیغ جیغو بود این جمله ی همیشگی رو بهم گفت : شما همیشه انقد آرومید و کم حرف میزنید ؟
بعد از این جمله حس ضعف کردم ، حس کردم آنورمالم ، با اینکه سطح اجتماعیم بالاتر از اونا بود ولی حس کوچیک بودن کردم
این جمله برام تازگی نداشت ولی کار اشتباهی که کردم این بود که خواستم خودم رو تغییر بدم تو اون جمع و شروع کردم به صحبت و شوخی ، البته نه زیاد ولی همون مقدارشم منو از شخصیت اصلیم دور کرده بود .
چرا من اینکارو کردم ؟ چون ترسیدم بهشون خوش نگذره و آخرش فکر کنن (من از بودن با اونا بدم میاد) و بی احترامی قلمداد کنن اینو
نمیدونم درستش چیه توی اینجور مواقع ولی الان دو روزه خیلی احساس بدی دارم که تغییر رفتار دادم . از خودم بدم اومده . از طرفی نمیدونم توی اینجور مواقع چه رفتاری داشته باشم