من حدود دو سال ازدواج کردم و الان پنج ماهه حامله ام، چند روزی که بشدت حال روحی ام بد، دلم برای خانواده ام خیلی انگ میشه، برای بابام، با تمام وجود دوست دارم برگردم به دو سال پیش که دختر خونه بودم، پیش پدر و مادرم، همش براشون نگرانم، از طرفی هم شوهرم خیلی ادم با احساسی نیست، وقتی باهاش صحبت میکنم از دستم ناراحت میشه قهر میکنه، کارم شده یکسره گریه کردن، حتی دلم برای بوی خونمون هم تنگ شده
عزیزممممم منم همینطور هستم،دوری از خونوادت؟من دورم خیلی بده دوران حاملگی از خونوادت دور باشی....مامان و بابام رو تصور میکنم گریه ام میگیره...چند روز پیش اومدن پیشم وقتی رفتن خیلی گریه کردم دلم برای خونمون حیاطمون تنگ میشه
دختر قشنگم بهونه زندگی منو بابایی خوش اومدی ب زندگیمون،خدایا مواظب عشقم و دخترم باش
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
منم به شدت افسردم، از اول بارداریم دارم زجر میکشم، اول گفتن خارج از رحم، بعد گفتن پوچه، بعد ویار وحشتناک، همش سرم و بیمارستان، یبوست وحشتناک، آمنیو سنتز با یازده بار سوراخ کردن شکم، آبله مرغون گرفتن پسر بزرگم، هنوزم تو ماه هشت حالم بده و بالا میارم، مریضی های پدر و مادر پیرم هم بوده این وسط