نه اونجور که بره یهو.وقتی زنگ زدم گفتم چی شده گفتن بیا بابات حالش خوب نیست گفتم بابام رفته خودمم گفتم نه محاله حتی وقتی صدا گریه دامادمون و جیغها رو پشت تلفن شتیدم گفتم محاله.عصر با اولین پرواز رفتم و بازم امید داشتم برگرده حتی وقتی گذاشتنش تو قبر گفتم الان زنده میشه