مرسی ک جواب دادی. نمیدونی دلم این روزا چحالیه. خدا نگذره از دکتر من. من حلالش نمیکنم. 😔این عدم ارامش این روزای من تقصیر اونه. من ادم بی سوادی نیستم. مدام ب خودم میگم من و همسرم با مدرک دکترا، عین بی سوادها عمل کردیم. چون باهامون عین بی سوادا برخورد شد. چون دکترا میخوان قدرت نمایی کنن. خدا حوابشون بده😭 الان دوباره گریه م گرفت. دکترم هیچی ب من نگفت. من رو اصلا توحیه نکرد. قدم ب قدم در لحظه باهام حرف زدن و سعی کردن نهایت بی توجهی ب ما بکنن. من الان میبینم ک چقدر مادرا با این شرایط بچه شون نگه داشتن. اولش هی من گفتم حس نشت دارم. قبول نکرد. ب زور خودم من رو فرستاد سونو. عدد مایع جنینم کم بود. منم اینجا تاپیک زدم. همه گفتن مایعات بخور درست میشه. با این وجود رفتم دکتر ک خیر سرم بیشتر اهمیت داده باشم، بستریم کردن و بچه م رو دراوردن😔۲۸ هفته. بچه م رو کشتن. هرچی گفتم نگهش دارم. استراحت کنم. اب بخورم. خدا شاهده اگه ابی تو دستم تو اون کشتارکاه داده باشن! شهرمون بینارستان خصوصی هاش ان ای سی یو نداشت. دولتی بستری شدم. دکتر از خدا بی خبرم نگفت ما ک نزدیک تهرانیم برو تهران بستری شو. یه بینارستان خصوصی. ما ک مشکل مالی نداشتیم. بعدها ب دکترمگفتم.گفتم تو ک ما رو میشناختی. میدوتستی دست و بالمون بازه. هرچند روز بچه م تو خصوصی های تهران میموند، مشکلی نداشتم. گوشیم از اول ازم گرفتن. راه ارتباطیم با خانواده م بستن. دکترم نیودمد بیمارستان و من سپرد ب دکترای شیفت. انترم ها. بدوتی چ ۴۸ ساعت سختی گذروندم. چقدر اشک من دراوردن. چقدر بی احترامی دیدم.الان ک گوشبم دستمه و نت سرچ میکنم و به مادرای دیگه ارتباط برقرار میکنم و میبینم ک میتونستم بچه م نجات بدم. تازه با بیمارستانای دیگه اشنا میشم، دلم کباب میشه. میگم این نت و گوشی روزی ک باید ب داد من و بچه م میرسید، دستم نبود. خدا ازشون نگذره. خدا شاهده نمیذاشتن همسرم ببینم. هیچ دکتری هیچ توضیحی نمیداد. ک حتی بتونم ب خانواده منتقل کنم و اونا بفهمن چی شده، تحقیق کنن و تصمیم بگیرن. مدام تهدیدممیکردن ک اگه اان قبول نکنم عمل کنم، دیگه عملم نمیکنن و هرجی پیش بیاد، پای خودمه و....
من ب خدا فک کردم هیچ بیمارستان خصوصی ان ای سی یو تداره. نفهمیدم منظورشون اینه ک خصوصی های شهر ما تداره😔 اخه اینجا میبینم ک همه بجه هاشون نگه داستن و استراحت کردن و سر موقع دنیا اوردن. اونوقت دختر بی گناه من!
بای ذنب قتلت😭 ب این روز عزیز از قاتلینش و از کسایی ک با این رفتارها ذهن من رو امروز پر از چرا و شاید و اما و اگر کردن و ارامش زندکیمگرفتن، نمیگذرم. یهو داغ دلم تازه شد و دارم ب پهنای صورت اشک میریزم.😔